برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
راز ِ خوف انگیز و مبهم ِ رابطه ی ژرف ِ مردمان زمینی شاهنامه با آسمان - بخش دوم
***
در شاهنامه، آسمان، همیشه راز دار مردم، سپاهیان، گردان، پهلوانان و شاهان بوده . آسمانی که رحمت و برکت را ، ادبار و نکبت را ره آورد او می بینند .
آسمانی که بی اراده ی زمینیان، خشم رعد آسا و تندر ِ غضبش را بدر قه ی راه ِ باران برکت زا و رحمت آورش می سازد .
***
ستارهشناسان به روز دراز / همی ز آسمان بازجستند راز -
*
ازان کآسمان را دگر بود راز / به گفت ِ برادر نیامد فراز -
*
ستارهشناسان بر ِ او شدند / همی ز آسمان داستانها زدند -
*
همی جست بر چاره جستن رهی / سوی آسمان کرد روی آنگهی -
*
کس از گردش آسمان نگذرد / وگر بر زمین پیل را بشکرد -
*
بدو گفت کز گردش آسمان / بگوی آنچ دانی و پنهان ممان -
*
بدین گونه بُد گردش آسمان / بسنده نباشد کسی با زمان -
*
چنین گفت کز گردش آسمان / نیابد گذر مرد نیکیگمان -
*
دگر گفت کز گردش آسمان / خردمند برنگذرد بیگمان -
*
جهاندار زان لرزه شد بدگمان / پراندیشه از گردش آسمان -
*
بباشد همه بودنی بیگمان / نتابیم با گردش آسمان -
*
که تا چون بود گردش آسمان / کرا بر کشد زین دو مهتر زمان -
*
نگه کردم از گردش آسمان / بدین زودی او را سر آید زمان -
*
بکوشیم با گردش آسمان / اگر در میانه سر آید زمان -
*
برین بر که گفتم نجوید زمان / مگر یارمندی کند آسمان -
*
همان ایرج پاک دین را بکشت / برو گردش آسمان شد درشت –