برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نمودهای منحصر به فردِ فردوسی، از "نیایش"، و نه کرنش و استغاثه، در شاهنامه – ( بخش 14 )
***
نیایش، در شاهنامه، همواره بر بنیاد "مهر" آگینِ سپاسمندی و پاسداشت ِ توجه و حمایت ِ یزدانِ دادگر استوارست. نه بر "کاهِ روی آبِ" تمنّای بخشایشِ گناه و سیاهکاری.
منش، روش، و کنش ِ سرداران و پهلوانان شاهنامه، بر سقف و ستون ِ راستی، خود باوری و اعتماد ِ به نفس بنا شده و بر همین مبنا، استغاثه، کرنش و لابه را بر نمی تابند - "بخش چهاردهم"
بیژن، یگانه فرزند ِ گیو ِ گودرز، نوه ی رستم دستان، پس از کشتن هومان، بین دو سپاه ایران و توران میرسد و درفش هومان را بر زمین می اندازد.
سبک بیژن اندر میان سپاه / نگونسار کرد آن درفش سیاه -
دیده بانان ایرانی، خبر پیروزی بیژن را برای گیو ِ گودرز *، می برند.
چو آن دیدبانان ایران سپاه / نگون یافتند آن درفش سیاه -
سوی پهلوان روی برگاشتند / وزان دیده گه نعره برداشتند -
وزانجا هیونی بسان نوند / طلایه سوی پهلوان برفگند -
که بیژن بپروزی آمد چو شیر / درفش سیه را سر آورده زیر -
گیو ِ الف چشم، از شادی، سر از پا نمی شناسد.
چو دیوانگان، گیو گشته نوان / به هر سو خروشان و هر سو دوان -
چو آگاهی آمد ز بیژن بدوی / دمان پیش فرزند بنهاد روی -
چو چشمش بروی گرامی رسید / ز اسب اندر آمد چنان چون سزید -
گیو ِ راست بین، به پاس این پیروزی، "دادگر" را می ستاید.
بغلتید و بنهاد بر خاک، سر / همی آفرین خواند بر دادگر -
گرفتش ببر باز، فرزند را / دلیر و جوان و خردمند را -
..............................
* - گیو الف چشم، گیو راست بین - لقب های گیو گودرز