و.ک(231,2)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***بشد مرد دانا به آرام خویش/یکی تخت و پرگار بنهاد پیش -
به شطرنج و اندیشه ی هندوان/نگه کرد و بفزود رنج روان -
دو مهره بفرمود کردن ز عاج/همه پیکر عاج همرنگ ساج -
یکی رزمگه ساخت شطرنج وار/دو رویه برآراسته کارزار -
دو لشکر ببخشید بر هشت بهر/همه رزمجویان گیرنده شهر -
زمین وار لشکرگهی چارسوی/دو شاه گرانمایه و نیک خوی -
کم و بیش دارند هر دو به هم/یکی از دگر بر نگیرد ستم -
به فرمان ایشان سپاه از دو روی/به تندی بیاراسته جنگجوی -
یکی را چو تنها بگیرد، دو تن/ز لشکر برین یک تن، آید شکن -
به هر جای پیش و پس اندر سپاه/گرازان دو شاه اندران رزمگاه -
همی این بران، آن برین، برگذشت/گهی رزم کوه و گهی رزم دشت -
برین گونه تا بر که بودی شکن/شدندی دوشاه و سپاه انجمن -
بدین سان که گفتم بیاراست نرد/بر شاه شد یک به یک یاد کرد -
بهادر امیرعضدی