برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

گیو، جوان پر شور، گودرز، پیر ِ هراسان را به ماندن و پایمردی در نبرد بر می انگیزاند.

و.ک(230)  

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***
گیو، جوان پر شور، گودرز، پیر ِ هراسان را به ماندن و پایمردی در نبرد بر می انگیزاند.
***
فریبرز کاووس، در نبردی به جای توس نوذر سپهسالاری سپاه ایران را به عهده میگیرد.
و هومان به شیوه ی نبرد انبوه (رزم همگروه)، به قلب سپاه ایران میزند. فریبرز میگریزد و به کوه پناه میبرد: 

 چنین گفت هومان به فرشیدورد / که با قلبگه جست باید نبرد -
 برفتند پس تا بقلب سپاه / بجنگ فریبرز کاوس شاه -
 ز هومان گریزان بشد پهلوان / شکست اندر آمد برزم گوان -
 یکایک بدشمن سپردند جای / ز گردان ایران نبد کس بپای -
دلیران بدشمن نمودند پشت / ازان کارزار انده آمد بمشت -
چو دشمن ز هر سو بانبوه شد / فریبرز بر دامن کوه شد -
 چو گودرز کشواد بر قلبگاه / درفش فریبرز کاوس شاه -
 ندید و یلان سپه را ندید / بکردار آتش دلش بردمید -

گودرز پیر، هراسان عنان کرد پیچان به راه گریز:
عنان کرد پیچان براه گریز / برآمد ز گودرزیان رستخیز -

گیو: ای خاک بر سر من باد که چنین گودرزی، از چنان پیرانی، بگریزد:
بدو گفت گیو ای سپهدار پیر / بسی دیده‌ای گرز و گوپال و تیر -
 اگر تو ز پیران بخواهی گریخت / بباید بسر بر مرا خاک ریخت -
نماند کسی زنده اندر جهان / دلیران و کار آزموده مهان -
 ز مردن مرا و ترا چاره نیست / درنگی تر از مرگ پتیاره نیست -
 « چو پیش آمد این روزگار درشت / ترا روی بینند بهتر که پشت » -
 بخنجر دل دشمنان بشکنیم / وگر کوه باشد ز بن برکنیم -

گودرز پشیمان از گزیر و تدبیر ِ گریز، پاشنه ی ایستادگی و استقامت را وَر می کشد:
چو گودرز بشنید گفتار گیو / بدید آن سر و ترگ بیدار نیو -
 پشیمان شد از دانش و رای خویش / بیفشارد بر جایگه پای خویش - 

بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد