برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
باز نگری و مرور تاریخ و آموختن از نیک و بد ِ گذشتگان در شاهنامه - (۲)
***
بهرام گور پس از به تخت نشستن مرزبانان را فرا می خواند و از گذشته ی تاریخ می گوید:
هرانکس که بیداد بد دور کرد / به نادادن چیز و گفتار سرد -
وزان پس چنین گفت با موبدان / که ای پرهنر پاکدل بخردان -
"جهان را ز هرگونه دارید یاد / ز کردار شاهان بیداد و داد" -
بسی دست شاهان ز بیداد و آز / تهی ماند و هم تن ز آرام و ناز -
جهان از بداندیش در بیم بود / دل نیکمردان به دو نیم بود -
همه دست کرده به کار بدی / کسی را نبد کوشش ایزدی -
نبد بر زن و زاده کس پادشا / پر از غم دل مردم پارسا -
به هر جای گستردن دست دیو / بریده دل از بیم گیهان خدیو -
سر نیکویها و دست بدیست / در دانش و کوشش بخردیست -
همه پاک در گردن پادشاست / که پیدا شود زو همه کژ و راست -
آنگاه بهرام گور تیغ نقد بر پدرش،(یزدگرد بزهکار) می کشد:
پدر گر به بیداد یازید دست / نبد پاک و دانا و یزدانپرست -بهادر امیرعضدی