برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
بازرگانی، ترفندی برای نفوذ به سرحدات دشمن - (۳)
***
رد و رگه ی بستر و کانال ِ اقتصاد و بازرگانی، در قامت ِ روزنه ی نفوذ دشمنان و بیگانگان در شاهنامه.
پ ن:
* پشوتن،
پسر گشتاسب و کتایون، برادر اسفندیار:
پس آن دختر نامور قیصرا/که ناهید بد نام آن دخترا -
کتایونش خواندی گرانمایه شاه/دو فرزندش آمد چو تابنده ماه -
یکی نامور فرخ اسفندیار/شه کارزاری نبرده سوار -
پشوتن دگر گرد شمشیر زن/شه نامبردار لشکر شکن -
پشوتن یکی مرد بیدار بود/سپه را ز دشمن نگهدار بود -
** اسفندیار،
برای به بند در آوردن رستم به زابل رفت و بدست رستم کشته شد -
اسفندیار، شمشیر دین بهی:
نخستین کمر بستم از بهر دین/تهی کردم از بت پرستان زمین -
اسفندیار، زرتشت و دین بهی را پر و بال داد:
بر افروختم آتش زردهشت/که با مجمر آورده بود از بهشت -
اسفندیار پنج برادر داشت:
برادرش بد پنج دانسته راه / همه از در تاج و همتای شاه -
پشوتن ، نیوزاد ، شیداسب، فرشید ورد . به تعبیری سی و هفت برادر داشت.
اسفندیار :
برادر جهان بین من سی و هشت/که از خونشان لعل شد خاک دشت -
برادران اسفندیار همگی در جنگ با ارجاسب کشته شدند:
پسر بود گشتاسب را سی و هشت/دلیران کوه و سواران دشت -
بکشتند یکسر بران رزمگاه/به یکبارگی تیره شد بخت شاه -
جاماسب به اسفندیار :
برادر که بد مر ترا سی و هشت/ازان پنج ماند و دگر در گذشت -
بهادر امیرعضدی