برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
بازرگانی، ترفندی برای نفوذ به سرحدات دشمن - (۴)
***
رد و رگه ی بستر و کانال ِ اقتصاد و بازرگانی، در قامت ِ روزنه ی نفوذ دشمنان و بیگانگان در شاهنامه.رفتن شاپور* به روم:
چو آباد شد زو همه مرز و بوم/چنان آرزو کرد کاید به روم-
ببیند که قیصر سزاوار هست/ابا لشکر و گنج و نیروی دست-
همان راز بگشاد با کدخدای/یک پهلوان گرد با داد و رای-
همه راز و اندیشه با او بگفت/همی داشت از هرکس اندر نهفت-
چنین گفت کاین پادشاهی به داد/بدارید کزداد باشید شاد-
دگر را فروشم به زر و به سیم/ به قیصر پناهم نپیچم ز بیم-
بِخَرّم هر آنچم بباید ز روم/ روم سوی ایران ز آباد بوم-
"جفا دیده مردی" هویت شاپور را به قیصر می نمایاند:
جفا دیده ایرانی یی بد به روم/چنانچون بود مرد بیداد و شوم -
به قیصر چنین گفت کای سرفراز/یکی نو سخن بشنو از من به راز-
که این نامور مرد بازارگان/که دیبا فروشد به دینارگان-
شهنشاه شاپور گویم که هست/به گفتار و دیدار و فر و نشست-
چو بشنید قیصر سخن تیره شد/همی چشمش از روی او خیره شد-
قیصر، شاپور را می شناسد:
چو شد مست برخاست شاپور شاه/همی داشت قیصر مر او را نگاه -
بیامد نگهبان و او را گرفت/ که شاپور نرسی تویی ای شگفت-
به جای زنان برد و دستش ببست/به مردی ز دام بلا کس نجَست -
بر مست، شمعی همی سوختند/به زاریش در چرم ِ خر دوختند -
.........................................................................
پ ن:
شاپور اورمزد، شاپور اورمزد نرسی، شاپور ذوالاکتاف، یا پیروز شاه نام دیگرِ شاپور:
همی خواندندیش پیروز شاه/همی بود یک چند با تاج و گاه -
بهادر امیرعضدی