برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

داد و آبادگری، بیداد و ویرانگری، سنگ ِ محک ِ سنجش عیار های شاهان در شاهنامه. بخش - ۱۳ - کیخسرو

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

داد و آبادگری، بیداد و ویرانگری، سنگ ِ محک ِ سنجش عیار های  شاهان در شاهنامه. بخش - ۱۳ - کیخسرو

***

دادگری و آبادگری، دو همزاد و دو معیار برای ارزشگزاری وجه مثبت و بیدادگری و ویرانگری، دو همزاد و دو معیار برای نمایش وجه منفی شاهان در شاهنامه.
***
عیار ِ کیخسرو*
***

دادگری:
 چو جم و فریدون بیاراست گاه/ز داد و ز بخشش نیاسود شاه -
جهان شد پر از خوبی و ایمنی/ز بد بسته شد دست اهریمنی-

کیخسرو، پس از شکست افراسیاب، خویشان افراسیاب را در پناه خود میگیرد:
 نباید که بر کاخ افراسیاب/بتابد ز چرخ بلند آفتاب -
هم آواز پوشیده رویان اوی/نخواهم که آید ز ایوان به کوی-
ز خویشان او کس نیازرد شاه/چنانچون بود در خور پیشگاه-
فرستاد کس بخردان را بخواند/بسی داستان پیش ایشان براند -
که هر جای تندی نباید نمود/سر بیخرد را نشاید ستود -
همان به که با کینه داد آوریم/بکام اندرون نام یاد آوریم -
که نیکیست اندر جهان یادگار/نماند بکس جاودان روزگار- 
ز خون ریختن دل بباید کشید/سر بیگناهان نباید برید -
نه مردی بود خیره آشوفتن/ بزیر اندر آورده را کوفتن-
همی داد زنهار و بنواختشان/بزودی همی کار بر ساختشان-

آبادگری:
همه بوم ایران سراسر بگشت/به آباد و ویرانی اندر گذشت -
هر آن بوم و بر کان نه آباد بود/تبه بود و ویران ز بیداد بود-
درم داد و آباد کردش ز گنج/ز داد و ز بخشش نیامد رنج-

 بر آیین جهانی شد آراسته/در و بام و دیوار پرخواسته -
نشسته به هر جای رامشگران/گلاب و می و مشک با زعفران-
همه یال اسپان پر از مشک و می/پراگنده دینار در زیر پی-
همه بوم ایران سراسر بگشت/به آباد و ویرانی اندر گذشت -
هران بوم و برکان نه آباد بود/تبه بود و ویران ز بیداد بود -
درم داد و آباد کردش ز گنج/ز داد و ز بخشش نیامدش رنج -
به هر شهر بنشست و بنهاد تخت/چنانچون بود خسرو نیک بخت -
همه بدره و جام و می خواستی/به دینار گیتی بیاراستی-

 چو تاج بزرگی بسر برنهاد/ ازو شاد شد تاج و او نیز شاد -
به هر جای ویرانی آباد کرد/دل غمگنان از غم آزاد کرد -
از ابر بهاران ببارید نم/ز روی زمین زنگ بزدود غم -
جهان گشت پر سبزه و رود آب/سر غمگنان اندر آمد به خواب -
زمین چون بهشتی شد آراسته/ز داد و ز بخشش پر از خواسته-
........................................................................
پ ن:
* کیخسرو، پسر سیاوش و فرنگیس - سومین پادشاه کیانی. بعد از کیکاووس، طوس با او بر سر شاهی فریبرز، رقابت نمود و از فریبرز ِ کیکاووس حمایت کرد. کیخسرو نیز از حمایت گودرز برخوردار شد. خون خواه سیاوش -

نامگزاری کیخسرو،
سیاوش به فرنگیس:
درخت تو گر نر به بار آورد/یکی نامور شهریار آورد -
سرافراز کیخسروش نام کن/به غم خوردن او دل آرام کن - 

پیران ویسه :
اگر تور را روز باز آمدی/به دیدار چهرش نیاز امدی -
فریدون گرد ست گویی بجای/به فر و به چهر و به دست و به پای -
بر ایوان چنو کس نبیند نگار/بدو تازه شد فره ی شهریار - 

پیران ویسه:
شبانان کوه قلا را بخواند/وزان خرد چندی سخنها براند -
که این را بدارید چون جان پاک/نباید که بیند ورا باد و خاک -
شبان را ببخشید بسیار چیز/یکی دایه با او فرستاد نیز -
چو شد هفت ساله گو سرفراز/هنر با نژادش همی گفت راز -
ز چوبی کمان کرد وز روده زه/ز هر سو بر افکند زه را گره -   

افراسیاب:
بدو گفت من زین نوآمد، بسی/سخنها شنیدستم از هر کسی -
پر آشوب جنگ ست زو روزگار/همه یاد دارم ز آموزگار -
که از تخمه ی تور وز کیقباد/یکی شاه سر بر زند با نژاد -
کنون بودنی هر چه بایست بود/ندارد غم و رنج و اندیشه سود -
مداریدش اندر میان گروه/به نزد شبانان فرستش به کوه -
بدان تا نداند که من خود کیم/بدیشان سپرده ز بهر چیم -
نیاموزد از کس خرد گر نژاد/ز کار گذشته نیایدش یاد - 

بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد