برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
رجز خوانی در شاهنامه - ۱۳ - رجز خوانی شاه هاماران در قالب پیامی برای رستم دستان
***
رجز خوانی، از فراز های شور انگیز و گرمی بخش آوردگاه نبرد های تن به تن یلان در شاهنامه.
***
گم شدن کاووس کی:
همه در گرفتند ز ایران پناه/به ایرانیان گشت گیتی سیاه-
دو بهره سوی زاولستان شدند/به خواهش بر پور دستان شدند-
که ما را ز بدها تو باشی پناه/چو گم شد سر تاج کاووس شاه-
ببارید رستم ز چشم آب زرد/دلش گشت پرخون و جان پر ز درد-
چنین داد پاسخ که من با سپاه/میان بسته ام جنگ را کینه خواه-
چو یابم ز کاووس شاه آگهی/کنم شهر ایران ز ترکان تهی-
پس آگاهی آمد ز کاووس شاه/ز بند کمینگاه و کار سپاه-
پیام رستم به شاه هاماوران:
اگر شاه کاووس یابد رها/تو رستی ز چنگ و دم اژدها-
وگرنه بیارای جنگ مرا/به گردن بپیمای هنگ مرا-
رجز خوانی شاه هاماوران در پیام به رستم:
چنین داد پاسخ که کاووس کی/به هامون دگر نسپرد نیز پی-
تو هرگه که آیی به بربرستان/نبینی مگر تیغ و گرز گران-
همین بند و زندانت آراستست/اگر رایت این آرزو خواستست-
بیایم بجنگ تو من با سپاه/برین گونه سازیم آیین و راه-