برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

جایگاه واژه ی «راستی» در شاهنامه

و.ک(214)

بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

جایگاه واژه ی «راستی» در شاهنامه

***

فردوسی، بر هفت واژه ی خرد، راستی، آشتی، داد، زندگی، آفرینش، و بنام زیستن، متمرکز ست و سرتاسر شاهنامه سرشار از به رخ کشیدن این مفاهیم ست. حکیم فردوسی، با جلا بخشیدن به همین مفاهیم، سلاحی بر ضد نقطه ی مقابل همین واژه ها، (جهل، دروغ، جنگ، بیداد، مرگ، تباهی و بدنامی) می سازد. حکیم طوس برای به کرسی نشاندن این هفت واژه، از سیاهی لشکر ِ سپاه ِ شراب، جام، پهلوانی، گردی، سالاری، درفش، شاهی، نیرومندی و میهن دوستی، بهره می برد.

***

واژه ی «راستی» در شاهنامه:

زبان را مگردان، به گرد «دروغ» /  چو خواهی که تاج از تو گیرد فروغ

نباید «دروغ» ایچ دردین تو / نه کژی برین راه و آیین تو

مکن دوستی با «دروغ» آزمای / همان نیز با مرد ناپاک‌رای

ز نیرو بود مرد را «راستی» / ز سستی کژی زاید و کاستی

سرمایهٔ مردمی راستی ست / ز تاری و کژی بباید گریست

همه راست گفتی نگفتی «دروغ» / به کژی نگیرند مردان فروغ

نبینی بجز خوبی و «راستی» / چو پیچی سر از کژی و کاستی

همه بردباری کن و «راستی» / جدا کن ز دل کژی و کاستی

نباید ز گیتی ترا یار کس / بی‌آزاری و «راستی» یار بس


راستی، از زبان مزدک

به پیچاند از «راستی» پنج چیز / که دانا برین پنج نفزود نیز     

کجا رشک و کینست و خشم و نیاز / به پنجم که گردد برو چیزه آز 


بکژی تو را راه نزدیکتر / سوی «راستی» راه باریکتر

به نیروی یزدان که اندیشه داد / روان مرا «راستی» پیشه داد

زخشنودی ایزد اندیشه کن / خردمندی و «راستی» پیشه کن

ز کژی، نجوید کسی «راستی» / که از «راستی»، برکـَـنی کاستی

چو با «راستی» باشی و مردمی / نبینی جز از خوبی و خرمی

اگر پیشه دارد دلت «راستی» / چنان دان که گیتی بیاراستی

رخ پادشا تیره دارد دروغ / بلندیش هرگز نگیرد فروغ

سخن گفتن کژ ز بیچارگی ست / به بیچارگان بر بباید گریست -

بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد