برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

جایگاه واژه ی «زندگی» در شاهنامه

و.ک(213)

بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

جایگاه واژه ی  «زندگی» در شاهنامه

***

فردوسی، بر هفت واژه ی خرد، راستی، آشتی، داد، زندگی، آفرینش، و بنام زیستن، متمرکز ست و سرتاسر شاهنامه سرشار از به رخ کشیدن این مفاهیم ست. حکیم فردوسی، با جلا بخشیدن به همین مفاهیم، سلاحی بر ضد نقطه ی مقابل همین واژه ها، (جهل، دروغ، جنگ، بیداد، مرگ، تباهی و بدنامی) می سازد. حکیم طوس برای به کرسی نشاندن این هفت واژه، از سیاهی لشکر ِ سپاه ِ شراب، جام، پهلوانی، گردی، سالاری، درفش، شاهی، نیرومندی و میهن دوستی، بهره می برد.

***

واژه ی  «زندگی» در شاهنامه:

گلستان که امروز باشد به بار / تو فردا چنی گل، نیاید به کار       

پس از « زندگی »، یاد کن روز مرگ / چنانیم با مرگ، چون باد و گرد 


دگر هر که دارد، ز هر کار، ننگ / بود « زندگانی » و روزیش، تنگ

خور و خواب و آرام جوید همی / وزان « زندگی »، کام جوید همی 


چو بد بود و بد ساز، با وی نشست / یکی « زندگانی » بود، چون کبست*۱


ازین پرده برتر سخن، گاه نیست / ز« هستی*۲ »، مر اندیشه را، راه نیست

چو گردن به اندیشه زیر آوری / ز « هستی »، مکن پرسش و داوری

ز « هستی »، نشانست بر آب و خاک / ز دانش، منش را مکن در مغاک 

خداوند « هستی » و هم راستی / نخواهد ز تو، کژی و کاستی

...............................................

پ ن:

*۱ ، کبست، حنظل، هندوانه ابو جهل، زهر و هر چیز تلخ

*۲ ،  هستی،  وجود، زیست، زندگی، واژه ی حیات در شاهنامه نیست.

بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد