برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
داد، دلمشغولی و انگیزه ی آغازین ِ شاهان در شاهنامه ی فردوسی – (بخش ۵)
***
داد، از ارکان ِ عهد و پیمان شاه با مردم بوده ست و همیشه، داد دلمشغولی و انگیزه ی آغازین ِ شاهان بوده و نیکنامی یا بد نامی شاهان نیز با میزان داد یا بیدادشان رقم می خورده ست.
***
کیقباد،
به تخت کیان اندر آورد پای / به داد و به آیین فرخندهرای -
وزان رفته نامآوران یاد کرد / به داد و دهش گیتی آباد کرد -
کیقباد:
اگر پیل با پشه کین آورد / همه رخنه در داد و دین آورد -
نخواهم به گیتی جز از راستی / که خشم خدا آورد کاستی -
منوچهر،
به هشتم بیامد منوچهر شاه / به سر بر نهاد آن کیانی کلاه -
چو دیهیم شاهی بسر بر نهاد / جهان را سراسر همه مژده داد -
به داد و به آیین و مردانگی / به نیکی و پاکی و فرزانگی -
منم گفت بر تخت گردان سپهر / همم خشم و جنگست و هم داد و مهر-
اورمزد،
چو بنشست شاه اورمزد بزرگ / به آبشخور آمد همی میش و گرگ -
جهانی سراسر بدو گشت شاد / چه نیکو بود شاه با بخش و داد -
همی راند با شرم و با داد، کار / چنین تا برآمد برین روزگار -
اورمزد:
چنین گفت کای نامور بخردان / جهان گشته و کار دیده ردان -
بکوشیم تا نیکی آریم و داد / خنک آنک پند پدر کرد یاد -
بهادر امیرعضدی