برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
ستم، نامهٔ عزل شاهان بود. هشدار فردوسی به بیدادگران ناپاک.
***
چنین گفت نوشین روان قباد/که چون شاه را دل بپیچد ز داد-
کند چرخ* منشور او را سپاه/ستاره نخواند ورا نیز شاه-
ستم، نامهٔ عزل شاهان بود/چو درد دل بیگناهان بود-
هشدار حکیم خردمند و فرزانه ی طوس، فردوسی به بیدادگران ناپاک:
نباشد جهان بر کسی پایدار/همه نام نیکو بود یادگار-
کجا شد فریدون و ضحاک و جم/مهان عرب خسروان عجم-
کجا آن بزرگان ساسانیان/ز بهرامیان تا به سامانیان-
نکوهیده تر شاه ضحاک بود/که بیدادگر بود و ناپاک بود-
فریدون فرخ ستایش ببرد/بمرد او و جاوید نامش نمرد-
سخن ماند اندر جهان یادگار/سخن بهتر از گوهر شاهوار-
ستایش نبرد آنک بیداد بود/به گنج و به تخت مهی شاد بود-
گسسته شود در جهان کام اوی/نخواند به گیتی کسی نام اوی-
..........................................
پ ن:
چرخ، فلک، دهر، گردون
کُنَد چرخ* منشور او را سپاه، مراد چرخ کردن، چَرخُو(چرخاب)کردن ست. با چرخاب آسیاب آبی، خُرد و خمیر کردن.
چرخ، کمان سخت و بزرگ - فلک - آسمان - قضا و قدر - سرنوشت -
چنین گفت نوشین روان قباد/که چون شاه را دل بپیچد ز داد - کند چرخ، منشور او را سپاه/ستاره نخواند ورا نیز شاه - درین بیت، مراد از چرخ، چرخ آسیاب ست. چرخُو(چرخآب، چرخ آب) آسیاب آبی. سپاهیان،منشور او را، عهد و پیمان شاهی او را، مشروعیت او را در هم خواهند نوردید و طومار او را در هم خواهند پیچاند.
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
(155) - مترادف اصطلاحِ "پیش توپچی ترقه در کردن" در شاهنامه ی فردوسی.
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه.
***
تو اندر گمانی ز نیروی خویش/همی پیش دریا بری جوی خویش-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
(154) - مترادف اصطلاحِ "منزل مبارکی" در شاهنامه ی فردوسی.
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه.
***
پیران، در پی بنا شدن سیاووشگرد و کاخ فرنگیس در سیاووشگرد، به دیدار فرنگیس می رود:
سپهدار پیران ز هر سو براند/بسی آفرین بر سیاوش بخواند-
چو یک بهره از شهر خرم بدید/به ایوان و باغ سیاوش رسید-
به کاخ فرنگیس بنهاد روی/چنان شاد و پیروز و دیهیم جوی-
پذیره شدش دختر شهریار/به پرسید و دینار کردش نثار-
پیران برای خجستگی کاخ فرنگیس به رسم "منزل مبارکی"، هدیه و نثار برای فرنگیس می برد:
ببودند یک هفته با می به دست/گهی خرم و شاددل گاه مست-
به هشتم ره آورد پیش آورید/همان هدیهٔ شارستان چون سزید-
ز یاقوت و زگوهر شاهوار/ز دینار وز تاج گوهرنگار-
ز دیبا و اسپان به زین پلنگ/به زرین ستام و جناغ خدنگ-
فرنگیس را افسر و گوشوار/همان یاره و طوق گوهرنگار-
بداد و بیامد بسوی ختن/همی رای زد شاد با انجمن-
بهادر امیرعضدی
و.ک(023)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
صنایع ادبی، در شاهنامه - جناس تام - جناس ناقص
***
جناس تام:
سپهدار سهراب نیزه بدست/یکی بارکش "باره" ای برنشست -
سوی "باره" آمد یکی بنگرید/به "باره" درون بس کسی را ندید-
باره، اسب - باره، برج و بارو.
چو "در" شد ز "در" شاه بر پای خاست/بسی پوزش اندر گذشته بخواست -
در شد، بیرون شد - در، دروازه.
مرا دایه و پیشکاره "شبان"/نه آرام روز و نه خواب "شبان"-
شبان، چوپان - شبان، شب ها.
بزد تیر بر اسپ بیژن فرود/تو گفتی باسپ اندرون جان نبود -
بیفتاد و بیژن جدا گشت ازوی/سوی " تیغ " با " تیغ " بنهاد روی -
تیغ، ستیغ، قله - تیغ، شمشیر.
نشسته سراینده رامشگران/" سر " اندر ستاره، " سران ِ " " سران " -
سر، کلّه - سران، سر و تاج - سران، بزرگان
همه راه و بی راه آوای " رود "/توگفتی هوا تار شد " رود " پود -
رود، چنگ و رباب - رود، دریا، نهر، جوی
به رزم و به بزم و به رای و به " خوان "/جز او را جهاندار گیتی " مخوان "-
خوان، سفره - مخوان، مشمار، سبک دار
بسان پلنگی که بر پشت " گور "/نشیند برانگیزد از " گور " شور -
گور، گورخر- گور، اسب
به هر هفت کشور تویی " شهریار "/ ز هر بد تو باشی به هر " شهر، یار "
شهریار، امیر، پادشاه - شهر یار، یاور مردم
بگفتند هر دو که نوشه " بدی "/همیشه ز تو دور دست " بدی "-
بَدی، باشی - بَدی، شر
جناس ناقص:
" گَله " کرد باید به گیتی یَله/ترا چون نباشد ز گیتی " گِله " -که " کِه " را به " کَه " دارم و " مِه " به " مَه "/فراوان خرد باشدم روزبه -
که کهتر را به " " کَه "" - مهتر را به " مِه ".
مهان را به " مَه " دارد و "کَه" به "کِه"/بود دین فروزنده و روزبِه-
مِهان را به "ماه" - کهتر را به "کاه"
بهادر امیرعضدی
و.ک(049)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***