برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

حرمت جسد دشمن در شاهنامه فردوسی - 8 - جسد کشته شدگان تورانی در نبرد با هفت گرد ایرانی.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
حرمت جسد دشمن در شاهنامه فردوسی - 8 - جسد کشته شدگان تورانی در نبرد با هفت گرد ایرانی.
***
حرمت جسد دشمن، در نبرد هفت گردان ایرانی در نخجیر گاه افراسیاب:
تهمتن برانگیخت رخش از شتاب/پس پشت جنگ آور افراسیاب-

ز لشکر هرانکس که بد جنگ ساز/دو بهره نیامد به خرگاه باز-
اگر کشته بودند اگر خسته تن/گرفتار در دست آن انجمن-
ز پرمایه اسپان زرین ستام/ز ترگ و ز شمشیر زرین نیام-
جزین هرچه پرمایه تر بود نیز/به ایرانیان ماند بسیار چیز-
میان بازنگشاد کس کشته را/نجُستند مردان برگشته را-
بدان دشت نخچیر باز آمدند/ز هر نیکویی بی نیاز آمدند-


بهادر امیرعضدی

(176) - مترادف اصطلاح "نه شکم توشه ورمیداره، نه چشم تماشا" در شاهنامه.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
(176) - مترادف اصطلاح "نه شکم توشه ورمیداره، نه چشم تماشا" در شاهنامه.

 اشاره به حرص و آز سیری ناپذیر ِ خوردن و تماشا کردن.

***
چو کاووس بشنید از او این سخن/یکی تازه اندیشه افگند بن-
دل رزمجویش ببست اندران/که لشکر کشد سوی مازندران-
چنین گفت با سرفرازان رزم/که ما سر نهادیم یکسر به بزم-
اگر کاهلی پیشه گیرد دلیر/نگردد ز آسایش و کام سیر-
من از جم و ضحاک و از کیقباد/فزونم به بخت و به فر و به داد-
فزون بایدم زان ایشان هنر/جهانجوی باید سر تاجور-
اگر کاهلی پیشه گیرد دلیر/نگردد ز آسایش و کام سیر-
***
اگر کاهلی پیشه گیرد دلیر/نگردد ز آسایش و کام سیر-
اشاره به سیری ناپذیری ِ آرامش گزینی، رفاه طلبی و کامجویی.

بهادر امیرعضدی

گرته برداری نبرد ِ عمروبن عبدود با علی، از "نبرد رستم با دیو سپید".

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
گرته برداری نبرد ِ عمروبن عبدود و علی از "نبرد رستم با دیو سپید".
***
نبرد عمرو بن عبدود با علی:
وزان جایگه سوی دیو سپید/بیامد به کردار تابنده شید-

سوی رستم آمد چو کوهی سیاه/از آهنش ساعد ز آهن کلاه-
ازو شد دل پیلتن پرنهیب/بترسید کامد به تنگی نشیب-
برآشفت برسان پیل ژیان/یکی تیغ تیزش بزد بر میان-
ز نیروی رستم ز بالای اوی/بینداخت یک ران و یک پای اوی-
بریده برآویخت با او به هم/چو پیل سرافراز و شیر دژم-

تهمتن به نیروی جان آفرین/بکوشید بسیار با درد و کین-
بزد دست و برداشتش نره شیر/به گردن برآورد و افگند زیر-
فرو برد خنجر دلش بردرید/جگرش از تن تیره بیرون کشید-

بهادر امیرعضدی

(175) - مترادف اصطلاحِ مانی، پیامبر نقاش، به شاپور: "در ویرانی تن من، آبادی جهانیست"، در شاهنامه ی فردوسی.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
(175) - مترادف اصطلاحِ مانی، پیامبر نقاش، به شاپور: "در ویرانی تن من، آبادی جهانیست"، در شاهنامه ی فردوسی.
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه.
***
در ویرانی تن من، آبادی جهانیست
***
هران روز بد کز تو اندر گذشت/بر آنی کزو گیتی آباد گشت-


بهادر امیرعضدی

تفاوت های مفهومی ِ "یک با دگر" / "با یکدگر" و "از یک دگر"، در شیوه ی نگارشی شاهنامه فردوسی.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
از روش های نگارشی در متن شاهنامه.
***
تفاوت های مفهومی ِ "یک با دگر" / "با یکدگر" و "از یک دگر"، در شیوه ی نگارشی شاهنامه فردوسی.
شگفتا از نبوغ و دقت حکیم طوس.
***

"یک با دگر":

(در حالت مقابله و جدل کلامی)،
به تدبیر یک با دگر ساختند/همه رای بیهوده انداختند-
و
چنان بد که روزی دو شاه جوان/برفتند بی لشکر و پهلوان-
زبان برگشادند یک با دگر/پرآژنگ روی و پراز جنگ سر-
و
بیا تا ببخشیم روی زمین/سراییم یک با دگر آفرین-
و
دبیران دانا به دیوان شدند/ز بهر درم پیش کیوان شدند-
ز باقی که بد بر جهان سربسر/همه برگرفتند یک با دگر-

(در حالت رزمی)،
همی رزم جستند یک با دگر/یکی را ز کینه نه برگشت سر-
و
همی دست سودند یک با دگر/گرفته دو جنگی دوال کمر-
و
توی جنگجوی و منم جنگخواه/بگردیم یک با دگر بی سپاه-
و
بدوگفت کاینست آیین و راه/بگردیم یک با دگر بی سپاه-
دو خنجر گرفتند هر دو به کف/بگشتند چندان میان دو صف-
و

(در حالت مشورت با آرای متفاوت)،
به رهشان سخن رفت یک با دگر/نشستند و گفتند، با یکدگر-
و
چو گشتند زان رنج یکسر ستوه/نشستند یک با دگر همگروه-
و
به آواز گفتند یک با دگر/که شاهی بود زین سزاوارتر-
به مردی و گفتار و رای و نژاد/ازین پاک تر در جهان کس نزاد-

***

"با یکدگر":

(در حالت همگرایی)،
هرآن کس که با داد و روشن دلید/از آمیزش یکدگر مگسلید -  
و
بیا تا ببخشیم روی زمین/سراییم یک با دگر آفرین-

(در حالت وحدت و اتحاد)،
نشینیم با یکدگر شادکام/به یاد شهنشاه گیریم جام-
و
نشستند و گفتند با یکدگر/که از بخت ما را چه آمد به سر-

(در حالت همگرایی با رای همگون)،
همه عهد کردند با یکدگر/که هرگز نگویند زان بوم و بر-

***

"از یک دگر":

(در حالت واگرایی، جدایی، تفرقه، تفکیک و تجزیه)،
همی بود بهرام تا گور نر/به مستی جدا شد، یک از یک دگر-

بهادر امیرعضدی