برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
شاهنامه و نوروز - 1 - حکیم فرزانه ی طوس، فردوسی از نوروز و بهار می گوید.
***
فردوسی اولین گام هایش در سرایش را، با پرداختن و به رخ کشیدن ِ نوروز و بهار بر میدارد.بمان تا بیاید همه فرودین/که بفروزد اندر جهان هوردین-
زمین چادرسبز در پوشدا/هوا بر گلان سخت بخروشدا-
بخواهم من آن جام گیتی نمای/شوم پیش یزدان بباشم به پای-
کجا هفت کشور بدو اندرا/ببینم بر و بوم هر کشورا-
بگویم تو را هر کجا بیژن است/به جام اندرون این مرا روشن است-
کنون خورد باید می خوشگوار/که می بوی مشک آید از کوهسار-
هوا پر خروش و زمین پر زجوش/خنک آنکه دل شاد دارد بنوش-
همه بوستان ریز برگ گل است/همه کوه پر لاله و سنبل است-
به پالیز بلبل بنالد همی/گل از ناله او ببالد همی-
شب تیره، بلبل نخسبد همی/گل از باد و باران بجنبد همی-
بخندد همی بلبل و هر زمان/چو بر گل نشیند، گشاید زبان-
ندانم که عاشق گل آمد گر ابر/که از ابر بینم خروش هژبر-
بدرد همی پیش پیراهنش/درخشان شود آتش اندر تنش-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
شاهنامه و نوروز - 2 - نوروز، معیار ِ سنجش ِ "به گزینه های" فردوسی ست.
***
نوروز، مَحَک، معیار ِ سنجش، میزان و فرازین ترین جایگاه ِ "به گزینه های" خردمند ِ طوس، فردوسی ِ بزرگ ست.
حکیم فردوسی، "بهینه ترین ها" را با نوروز می سنجد و "مُهر ِ نوروز" را بر پیشانی آنان می کوبد:
ز یاقوت سرخست چرخ کبود/نه از آب و گرد و نه از باد و دود-
به چندین فروغ و به چندین چراغ/بیاراسته "چون به نوروز" باغ-
همه دشمنان از تو پر بیم باد/دل بدسگالان به دو نیم باد-
همه ساله بخت تو پیروز باد/شبان سیه "بر تو نوروز باد"-
همه ساله بخت تو پیروز باد/همه "روزگار تو نوروز باد"-
بهادر امیرعضدی
و.ک(116)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
(85) - اصطلاح ِ " "سود نَبُرده، از مایه میخوره"، در شاهنامه ی فردوسی
***
ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه
***
اصطلاح "سود نَبُرده، از مایه میخوره"
***
اگر تو نبندی بدین بد میان/همه سود را مایه باشد زیان-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۳۹) - پند زال به رستم.
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش لب به سخن می گشاید.
***
پند زال به رستم پیش از رفتن رستم به ورطه ی هفتخوان:
تواند کسی این سخن بازداشت/چنان کاو گذارد بباید گذاشت-
نخواهد همی ماند ایدر کسی/بخوانند اگرچه بماند بسی-
کسی کاو جهان را بنام بلند/گذارد به رفتن نباشد نژند-
بهادر امیرعضدی