برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
چالش شماره (63):
5566 - بدان باز خری مگر جان خویش
ازین در، کنی زود درمان خویش
۱۸۷ – بدان باز خرّی مگر جان خویش
ببینی سر و راه و درمان خویش – خالقی
۱۴۶۹ – بدان باز خرّی مگر جانِ خویش،
ببینی سرِ راه و درمانِ خویش! – کزازی
*
پرسش:
ازین در، کُنی زود درمان خویش
یا
ببینی سرِ راه و درمانِ خویش
*
پاسخ:
ازین در، کُنی زود درمان خویش
✅: بدان باز خری مگر جان خویش / ازین درکنی زود درمان خویش، روا تر ست، (با قبول شرایط من، جان خودت را خریده باشی. مگر "از این در"(دروازه، روزنه، دریچه، راه، تدبیر) دردت را (زندگی دوباره ات را)، درمان کرده باشی.
متن شماره 1847، از وبلاگ داستانِ داد : DASTANEDAD.BLOGSKY.COM
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
چالش شماره (62):
5565 - به بیداد کز مردمان بستدی
فراز آوریدی ز دست بدی
۱۸۶– به بیداد کز مردمان بستَدی
فرازآوریدی ز دست بدی، – خالقی
۱۴۶۸ – به بیداد کز مردمان بِستَدی،
فراز آوریدی، ز راهِ بدی. – کزازی
*
پرسش:
فراز آوریدی ز "دست" بدی
یا
فراز آوریدی، ز راهِ بدی.
*
پاسخ:
فراز آوریدی ز "دست" بدی
✅: عطف به بیتِ(همه آلت لشکر و سیم و زر / فرستی به نزدیک ما سربسر)، "ز دست بدی" یا دستاورد های بدی، یعنی(آلت لشکر و سیم و زر)، هماهنگ تر ست تا ز راه بدی. ولی "ز راه بدی" "راه" با مفاهیمِ (افکار و باور و ذهنیت، تدابیر، گمان ها و ...) هماهنگ ست. مانند بیت های: ز من بگسلد فره ایزدی/گر آیم بکژی و "راه بدی" - و - ازو بند بردار گر بخردی / دلت بازگردان ز "راه بدی" -
متن شماره 1846، از وبلاگ داستانِ داد : DASTANEDAD.BLOGSKY.COM
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
چالش شماره (61):
5507 - بسان سگانش ازان انجمن
ببندی فرستی بنزدیک من
۱۷۷ – بسان سگان شان از آن انجمن
ببندی فرستی به نزدیک من – خالقی
۱۴۵۹ – به سانِ سگانشان، از آن انجمن
ببندی، فرستی به نزدیکِ من، – کزازی
*
پرسش:
بسان "سگانش" ازان انجمن
یا
به سانِ "سگانشان"، از آن انجمن
*
پاسخ:
بسان "سگانش" ازان انجمن/ببندی فرستی بنزدیک من-
✅: عطف به بیت پیشین: (به خون سیاوَخش "یازید" دست/جهانی به بیداد بر "کرد" پست) – "یازید" و "کرد"، هر دو مفردند و نه جمع. مراد گرسیوز یا افراسیاب ست. و اگر عطف به بیت پسین(بدان تا فرستم بنزدیک شاه/"چه شان" سر ستاند چه بخشد کلاه) شود، با قید "چه شان"(چه آنها را)، "سگانشان" هم شدنی ست.
متن شماره 1845، از وبلاگ داستانِ داد : DASTANEDAD.BLOGSKY.COM
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
چالش شماره (60):
5501 - ور از تو پدیدار آید گناه
نماند بتو مهر و تخت و کلاه
۱۷۰ – گر از تو پدیدار ناید گناه
بماند به تو مُهر و تخت و کلاه – خالقی
۱۴۵۳ – گر از تو پدیدار آید گناه،
نمانَد به تو مُهر و تخت و کلاه. – کزازی
*
پرسش:
نمانَد به تو مُهر و تخت و کلاه
یا
بماند به تو مُهر و تخت و کلاه
*
پاسخ:
نمانَد به تو مُهر و تخت و کلاه
✅: (ور از تو پدیدار آید گناه/نماند بتو مهر و تخت و کلاه)، روا تر ست. چرا که بنا بر بی گناهی تو ست. ترا بی گناه می دانم. اگر گناهی از تو سر زند، مُهر و منشور و تخت و کلاهی برایت نخواهد ماند. تهدید و تحبیبِ توامان گودرز بر پیران.
متن شماره 1844، از وبلاگ داستانِ داد : DASTANEDAD.BLOGSKY.COM
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
چالش شماره (59):
5499 - اگر راست باشد دلت با زبان
گذشتی ز تیمار و رستی بجان
۱۶۸ – گرت چیره گردد بریشان زبان
گذشتی ز تیمار و رستی به جان – خالقی
۱۴۵۱ – گرت چیره گردد بر ایشان زبان،
گذشتی ز تیمار و رَستی به جان، – کزازی
*
پرسش:
اگر راست باشد دلت با زبان
یا
گرت چیره گردد بر ایشان زبان،
*
پاسخ:
اگر راست باشد دلت با زبان
✅: (عطف به، بیت پیشین،(دروغ است بر تو هم این نامِ مهر، /نبینم، به "دلت" اندر، آرامِ مهر )، بیتِ(اگر راست باشد دلت با زبان)، روا تر و راست تر ست.
متن شماره 1843، از وبلاگ داستانِ داد : DASTANEDAD.BLOGSKY.COM
بهادر امیرعضدی