برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
آمل در شاهنامه:
***تمیشه:
فریدون،
چو آمد به نزدیک تمیشه باز/نیا را بدیدار او بد نیاز
...
ز دریای گیلان چو ابر سیاه/دمادم بساری رسید آن سپاه
چو آمد بنزدیک شاه آن سپاه/فریدون پذیره بیامد براه
*
ز ساری و آمل برآمد خروش/چو دریای سبز اندر آمد به جوش
*
چو آرد به نزدیک ساری رمه/به دستان سپارم شما را همه
بپردازم آمل نیایم به جنگ/سرم را ز نام اندر آرم به ننگ
بزرگان ایران ز گفتار اوی/بروی زمین برنهادند روی
چو از آفرینش بپرداختند/نوندی ز ساری برون تاختند
*
سپه را همه سوی آمل براند/دلی شاد بر سبزه و گل براند
دهستان و گرگان همه زیر نعل/بکوبید وز خون کنید آب لعل
*
همی تاخت لشکر چو از کوه سیل/به آمل گذشت از در اردبیل
ز آمل بیامد به گرگان کشید/همی درد و رنج بزرگان کشید
ز گرگان بیامد به شهر نسا/یکی رهنمون پیش پر کیمیا
*
چنین تا به شهر بزرگان رسید/ز ساری و آمل به گرگان رسید
*
همان عهد ساری و آمل نوشت/که بد مرز منشور او چون بهشت
*
به آمل پرستندگان تواند/به ساری همه بندگان تواند
*
همه ی بیت ها، گواه و حاکی بر اینست که آمل همان شهری از استان مازندران در جغرافیای شمال ایران ست.
آمل "احتمالی" در افغانستان
***
زال به سام:که این بیت نیز همزمان با زمانی ست که سام به دستور منوچهر بر ستاندن باج و خراج از آمل گمارده ست می باشد. تنها این آمل را شاید بتوان آملی در محدوده کابل به گمان آورد.
بگذریم که چه بسا "همین آمل" هم، مراد "همان آمل" پیش گفته، آملِ مازندران باشد.
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
چالش شماره (05):
***
پر هنر یا با گهر
***
4873 - پس آنگه چنین گفت رستم بشاه
که ای پرهنر نامور پیشگاه- مسکو
*
۸۲۶ – پس آنگه چُنین گفت رستم به شاه
که ای با گهر نامور پیشگاه، – خالقی
*
۸۳۴ – پس آنگه چنین گفت رستم به شاه
که: ای با گهر، نامور پیشگاه! – کزازی
*
پاسخ:
پس آنگه چُنین گفت رستم به شاه
که ای با گهر نامور پیشگاه – خالقی و کزازی
*
شیوا تر و رسا تر ست.
هنر در شاهنامه، بیشتر مفهوم جنگاوری، مبارز و سلحشور بودن را می رساند.
و گوهر یا گهر، تبار، نژاد، اصل و نَسَب و نِتاج.
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
چالش شماره (4): اگر شاه بیند بمن بخشدش/مگر اختر نیک بدرخشدش
***
مگر بخت، یا یک لخت و بِدرَخشَدش یا بخشدش:
***
4879 - اگر شاه بیند بمن بخشدش۸۳۲ – اگر شاه بیند به من بخشدش
مگر بخت یک لخت بدرخشدش – خالقی
۸۴۰ – اگر شاه بیند، به من بخشدش،
مگر بخت، یکباره، بدرخشدش! – کزازی
***
پاسخ:
اگر شاه بیند بمن بخشدش
مگر اختر نیک بدرخشدش - چاپ مسکو
مگر، باشد که، از قِبَلِ ، از صدقه ی سرِ تو(کیخسرو)، بخت و اقبالِ سرنوشت و قضا و قَدَر، قدری، لختی، کمی با او مدارا کند و رو سفیدش کند.
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
چالش شماره (03):
***
بِبُرّدش یا بِبَرَّدش یا بُبَرّدش یا برآید؟
***
4875 - گر آمرزش شاه نایدش پیش
نبودیش نام و برآید ز کیش - چاپ مسکو
*
۸۲۸ – گر آمرزش شاه نایَدش پیش
ببَرّدش نام و ببَرّدش کیش – خالقی
*
۸۳۶ – گر آمرزشِ شاه نآید به پیش،
بُبَرّدش نام و بُبَرّدش کیش – کزازی
*
پاسخ:
4875 - گر آمرزش شاه نایدش پیش
نبودیش نام و برآید ز کیش - چاپ مسکو
اگر شاه(کیخسرو) او(گرگین) را نبخشاید، نامی از گرگین نمی ماند و از آیین مهری(میترایی)، بری خواهد شد.
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
چالش شماره (2): برفتم من از پیش تا با تو شاه
***
سه نگارشِ یک بیت در یک قاب:
برفتم من از پیش (تا با تو شاه)
بگویم که آمد تهمتن ز راه - چاپ مسکو
۷۲۰ – برفتم من از پیش (تا نزد شاه)
بگویم که آمد تهمتن ز راه – خالقی
۷۲۴ – برفتم من از پیش، (تا نزدِ شاه)
بگویم که: آمد تهمتن ز راه. – کزازی
***
برفتم من از پیش (تا با تو شاه) - چاپ مسکو
پهلوانان در شاهنامه، در عین حال بزرگ داشتن شاه، در محاوره و گفتگو هاشان، بی پروا و رک هستند. و چندین مرحله، متفاوت و فرا تر از توده ی عوامِ فرمانبرانند. و گاه بنا به ضرورت، در مقامِ مشاور، اندرزگو و هشدار دهنده به شاه رخ نمایانده اند.
بهادر امیرعضدی