برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
ردِّ نیکی را همه جا میتوان یافت. « باید نیکو دید » - بخش 8 - پیران ویسه ی تورانی، به دار آویخته شدن بیژن، پهلوان ایرانی را بر نمی تابد.
***
پهلوانان در شاهنامه، چه ایرانی، چه تورانی، همگی مرام و منشیِ پهلوانی دارند و سرشار از رادی و فتّوت و جوانمردی هستند.
***
پیران ناجی جان بیژن
***
پیران به افراسیاب:
اگر خون بیژن بریزی برین/ز توران برآید همان گرد کین-
خردمند شاهی و ما کهترا/تو چشم خرد باز کن بنگرا-
نگه کن ازان کین که گستردیا/ابا شاه ایران چه بر خوردیا-
هم آنرا همی خواستار آوری/درخت بلا را ببار آوری-
چو کینه دو گردد نداریم پای/ایا پهلوان جهان کدخدای-
ولیکن بدین رای هشیار من/یکی بنگرد ژرف سالار من-
ببندد مر او را ببند گران/کجا دار و کشتن گزیند بران-
هر آنکو بزندان تو بسته ماند/ز دیوانها نام او کس نخواند-
ازو پند گیرند ایرانیان/نبندند ازین پس بدی را میان-
افراسیاب به میانجی گری پیران، از کشتن بیژن در می گذرد:
چنان کرد سالار کو رای دید/دلش با زبان شاه بر جای دید-
بگرسیوز آنگه بفرمود شاه/که بند گران ساز و تاریک چاه-
دو دستش بزنجیر و گردن بغل/یکی بند رومی بکردار مل-
ببندش بمسمار آهنگران/ز سر تا بپایش ببند اندران-
چو بستی نگون اندر افگن بچاه/چو بی بهره گردد ز خورشید و ماه-
ببر پیل و آن سنگ اکوان دیو/که از ژرف دریای گیهان خدیو-
فگندست در بیشهٔ چین ستان/بیاور ز بیژن بدان کین ستان-
بپیلان گردون کش آن سنگ را/که پوشد سر چاه ارژنگ را-
بیاور سر چاه او را بپوش/بدان تا بزاری برآیدش هوش-
بهادر امیرعضدی