و.ک(150)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
خشک سالی در ایران و روش و کنش ِ شاهان در برابر این پدیده
***
کنش پیروز ِ یزدگرد در خشکسالی هفت ساله با مردمانش:
بیامد بتخت کیی برنشست / چنان چون بود شاه یزدانپرست -
همیبود یک سال با داد و پند / خردمند وز هر بدی بیگزند -
دگر سال روی هوا خشک شد / به جو اندرون آب چون مشک شد -
سه دیگر همان و چهارم همان / ز خشکی نبد هیچکس شادمان -
هوا را دهان خشک چون خاک شد / ز تنگی به جو آب تریاک شد -
ز بس مردن مردم و چارپای / پیی را ندیدند بر خاک جای -
واکنش ِ پیروز ِ یزدگرد در برابر خشکسالی و حمایت از مردم:
شهنشاه ایران چو دید آن شگفت / خراج و گزیت از جهان برگرفت -
به هر سو که انبار بودش نهان / ببخشید بر کهتران و مهان -
خروشی برآمد ز درگاه شاه / که ای نامداران با دستگاه -
غله هرچ دارید پیدا کنید / ز دینار پیروز گنج آگنید -
هر آنکس که دارد نهانی غله / وگر گاو و گر گوسفند و گله -
به نرخی فروشد که او را هواست / که از خوردنی جانور بینواست -
به هر کارداری و خودکامهای / فرستاد تازان یکی نامهای -
که انبارها برگشایند باز / به گیتی برآنکس که هستش نیاز -
کسی گر بمیرد بنایافت نان / ز برنا و از پیر مرد و زنان -
بریزم ز تن خون انباردار / کجا کار یزدان گرفتست خوار -
بفرمود تا خانه بگذاشتند / به دشت آمد و دست برداشتند -
همی به آسمان اندر آمد خروش / ز بس مویه و درد و زاری و جوش -
ز کوه و بیابان وز دشت و غار / ز یزدان همیخواستی زینهار -
برین گونه تا هفت سال از جهان / ندیدند سبزی کهان و مهان -
................................................................................
پ ن:
* پیروز ِ یزدگرد، پسر یزدگردِ بهرام یا (یزدگرد دوم) - نوه ی بهرام گور - به هیتال می رود و به کمک فغانیش شاه هیتالی با سیصد هزار نفر هیتالی برادرکوچکترش هرمز را شکست داده و جانشین برادرش هرمزد می شود:
سپاهی بیاورد پیروزشاه / که از گرد تاریک شد چرخ ماه –
برآویخت با هرمز شهریار / فراوان ببودستشان کارزار -
سرانجام هرمز گرفتار شد / همه تاجها پیش او خوار شد -
بهادر امیرعضدی