برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
ردِّ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه، در شاهنامه
***
(۸۰) - اصطلاح ِ " با حلوا حلوا گفتن، دهن شیرین نمی شه" در شاهنامه ی فردوسی
***
کسی گوید آتش، زبانش نسوخت / به چاره بَد از تن بباید سِپوخت* -
..........................................................................................
پ ن:
* سپوخت، سپوختن، سفتن، سوراخ کردن، بر طرف کردن، زدودن، درنگ کردن به تاخیر انداختن، رفع کردن، درمان کردن. که اینجا مراد زدودن ست.
در جایی دیگر از شاهنامه:
همان زخم گاهش فرو دوختند/به دارو همه درد بسپوختند (درمان کردند).