بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (78) - پند فردوسی
***میازار کس را ز بهر درم/مکن تا توانی بکس بر ستم-
پند فردوسی:
بگویم یکی پیش تو داستان/کنون بشنو از گفتهٔ باستان-
که از راستی جان بدگوهران/گریزد چو گردون ز بار گران-
گر ایدونک بیچاره پیمان کند/بکوشد که آن راستی بشکند-
چو کژ آفریدش جهان آفرین/تو مشنو سخن زو و کژی مبین-
پند فردوسی:
چنینست کردار گردان سپهر/ببرّد ز پروردهٔ خویش مهر-
چو سر جوییش پای یابی نخست/وگر پای جویی سرش پیش تست-
پند فردوسی:
چنینست کردار این پر فریب/چه مایه فرازست و چندی نشیب-
خردمند را دل ز کردار اوی/بماند همی خیره از کار اوی-
پند فردوسی:
چو جویی بدانی که از کار بد/بفرجام بر بدکنش بد رسد-
سپهبد که با فر یزدان بود/همه خشم او بند و زندان بود-
چو خونریز گردد بماند نژند/مکافات یابد ز چرخ بلند-
چنین گفت موبد به بهرام تیز/که خون سر بیگناهان مریز-
چو خواهی که تاج تو ماند بجای/مبادی جز آهسته و پاکرای-
نگه کن که خود تاج با سر چه گفت/که با مغزت ای سر خرد باد جفت-
پند فردوسی در مرگ ارجاسب:
چنین است کردار گردنده دهر/گهی نوش یابیم ازو گاه زهر-
چه بندی دل اندر سرای سپنج/چو دانی که ایدر نمانی مرنچ-
بهادر امیرعضدی