و.ک(012)
سپهبَد یا سپهبُد
***
در شاهنامه، بیشتر سپهبَد یا اسپهبَد به قید ِ قلم فرزانه ی طوس در آمده ست.
و واژه ی سپهبُد، کمتر آمده یا اصلا نیامده ست.
***
سپهبَد:
همی رفت با او
تهمتَن به هم/بدان تا نباشد
سپهبَد دژم-
ز پیمان نگردد
سپهبَد پدر/بدین کار دستور
باشَد مگر-
پس پشت طوس سپهبَد بود/که در کینه پیکار او بَد بود-
گر او چون زریر سپهبَد بود/مرا زیستن زین سپس بَد بود-
و در ویس و رامین:
پذیره ناشده او را
سپهبَد/به درگاهش در آمد شاه
موبَد-
اسپهبَد:
به طوس آن زمان داد اسپهبَدی/بدو گفت از ایران بگردان بَدی-
چنینم گوانند و
اسپهبَدان/گزین و پسندیدهٔ
موبَدان-
فرستاده سوی دژ
گنبَدان/گرفته پس و پیش
اسپهبَدان-
دگر روز گشتاسپ با موبَدان/ردان و بزرگان و
اسپهبَدان-
در شاهنامه، جا به جا سپهبَد و اسپهبَد قید شده.
و سپهبُد:
با ارتشبُد، فربُد و کالبُد(که البته در شاهنامه، به ریخت کالبَد آمده ست)، همگن و هماهنگ ست.
گر ایدونک اندیشه زین کودک است/همانا که این درد و رنج اندک است-
بمان تا جدا گردد از کالبَد/به پیش تو آرم بدو ساز، بَد-
بهادر امیرعضدی