و.ک(048,4)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
زنان سنت شکن در شاهنامه - 4 - سنت شکنی منیژه.
***
زنانی آزاده، اراده گرا، پراگماتیست، جسور و بی پروا، سنت شکنان عرصه ی آداب و رسم های معمول و متعارف و در هم کوبنده ی سنت در شاهنامه اند.
***
بیژن خود را می آراید و به جشنگاه ارمان می رود. بیژن برای در امان ماندن از گزند تابش آفتاب به زیر سایه درختی پناه می گیرد و می آساید:
همان طوق کیخسرو و گوشوار/همان یارهٔ گیو گوهرنگار-
بپوشید رخشنده رومی قبای/ز تاج اندر آویخت پر همای-
نهادند بر پشت شبرنگ زین/کمر خواست با پهلوانی نگین-
بیامد بنزدیک آن بیشه شد/دل کامجویش پر اندیشه شد-
بزیر یکی سر وبن شد بلند/که تا ز آفتابش نباشد گزند-
بنزدیک آن خیمهٔ خوب چهر/بیامد بدلش اندر افروخت مهر-
منیژه چو از خیمه کردش نگاه/بدید آن سهی قد لشکر پناه-
برخسارگان چون سهیل یمن/بنفشه گرفته دو برگ سمن-
کلاه تهم پهلوان بر سرش/درفشان ز دیبای رومی برش-
بپرده درون دخت پوشیده روی/بجوشید مهرش دگر شد به خوی-
فرستاد مر دایه را چون نوند/که رو زیر آن شاخ سرو بلند-
نگه کن که آن ماه دیدار کیست/سیاوش مگر زنده شد گر پریست-
با پا در میانی و پیام بردن و آوردن ندیمه ی منیژه، بیژن روی سوی خیمه ی منیژه می نهد:
سوی خیمهٔ دخت آزاده خوی/پیاده همی گام زد برزوی-
بپرده درآمد چو سرو بلند/میانش بزرین کمر کرده بند-
منیژه بیامد گرفتش ببر/گشاد از میانش کیانی کمر-
بپرسیدش از راه و رنج دراز/که با تو که آمد بجنگ گراز-
چرا این چنین روی و بالا و برز/برنجانی ای خوب چهره بگرز-
بشستند پایش بمشک و گلاب/گرفتند زان پس بخوردن شتاب-
نهادند خوان و خورش گونه گون/همی ساختند از گمانی فزون-
نشستنگه رود و می ساختند/ز بیگانه خیمه بپرداختند-
بهادر امیرعضدی