برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
(158) - مترادف اصطلاحِ "سر از پا نشناختن" در شاهنامه ی فردوسی.
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه.
***
اصطلاحِ سر از پا نشناختن:
چوشاپور ارمزد بگرفت جای/ندانست نرسی سرش را ز پای-
جهان سوی داد آمد و ایمنی/ز بد بسته شد دست آهرمنی-
و
چنان برگرفتند لشکر ز جای/که پیدا نیامد همی سر ز پای-
بکشتند چندان ز جنگ آوران/که شد خاک لعل از کران تا کران-
و
برآمد یکی ابر و بادی سیاه/بشد روشنایی ز خورشید و ماه-
سر از پای دشمن ندانست باز/بیابان گرفتند و راه دراز-
بهادر امیرعضدی