برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
آیین ها در شاهنامه ی فردوسی - ۵ - آیین زرتشت - زرتشت و دین بهی در شاهنامه – ۶
***
دیدگاه ارجاسب، خاقان چین در مورد زرتشت :
چو ارجاسپ بشنید گفتار دیو / فرود آمد از گاه گیهان خدیو -
از اندوه او سست و بیمار شد / دل و جان او پر ز تیمار شد -
تگینان لشکرش را پیش خواند / شنیده سخن پیش ایشان براند -
بدانید گفتا کز ایران زمین/ بشد فره و دانش و پاک دین -
یکی جادو آمد به دین آوری / به ایران به دعوی پیغمبری -
همی گوید از آسمان آمدم / ز نزد خدای جهان آمدم -
خداوند را دیدم اندر بهشت / من این زند و استا همه زو نوشت -
بدوزخ درون دیدم آهرمنا / نیارستمش گشت پیرامنا –
گرو گر فرستادم از بهر دین / بیارای گفتا به دانش زمین -
سرنامداران ایران سپاه / گرانمایه فرزند لهراسپ شاه -
که گشتاسپ خوانندش ایرانیان / ببست او یکی کشتی* اندر میان -
برادرش نیز آن سوار دلیر / سپهدار ایران که نامش زریر -
همه پیش آن دین پژوه آمدند / ازان پیر جادو ستوه آمدند -
گرفتند ازو سربسر دین اوی / جهان شد پر از راه و آیین اوی -
نشست او به ایران به پیغمبری / به کاری چنان یافه و سرسری -
یکی نامه باید نوشتن کنون / سوی آن زده سر ز فرمان برون -
ببایدش دادن بسی خواسته / که نیکو بود داده ناخواسته -
مر او را بگویی کزین راه زشت / بگرد و بترس از خدای بهشت -
مر آن پیر ناپاک را دور کن / بر آیین ما بر یکی سور کن -
گر ایدونک نپذیرد از ما سخن / کند روی تازه بما بر کهن -
سپاه پراگنده باز آوریم / یکی خوب لشکر فراز آوریم -
به ایران شویم از پس کار اوی / نترسیم از آزار و پیکار اوی -
برانیمش از پیش و خوارش کنیم / ببندیم و زنده به دارش کنیم –
..........................................................................
پ ن:
( * ) کشتی : کُشتی یا کُستی، و آن کمر بندی ست که هر زردشتی، در هنگام تشرف آیینی به دین به کمر می بندند. کستی از هفتاد و دو نخ تشکیل شده ست که می گویند نماد هفتاد و دو فصل کتاب یسنا ست.