برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
نظری به دیدگاه مطرحِ زن و فرزندِ دختر از قدیم، که رّد و رگه اش تا امروز و امروزی ها نیز تداوم دارد. - (بخش ششم)
***
در آخر جا دارد، دیدگاه فطری و ذاتی حکیم طوس، و حرف نهاییِ دلش، از لا به لای بیت ها و شیوه ی "پردازشِ شخصیت های زنِ شاهنامه" اش، از زاویه ای دیگر و فارغ از این "تک گویی ها"، با کمک گرفتن ازمتن و بطنِ خودِ شاهنامه مورد ارزیابی و مبنای داوری مان قرار گیرد.
***
به درستی که بشر دوستی ومناعت طبعِ فردوسی را هیچ چیز دیگری به اندازۀ ایجاد تمثالِ زن های شاهنامه ، محک نمی زند . زنانی که در عین لطافت زنانه ، قهرمانند و در عین قهرمانی از حیث ظرافت و لطافت نیز کاملند . مانند : رودابهِ گرد ، تهمینهِ صبور ، گرد آفریدِ جسور ، منیژۀ دلربا ، ، سیندختِ سیاستمدار ، فرنگیسِ اشرافی ، جریرهِ وفادار ، کتایونِ دریا دل و البته "استثناء ی سودابۀ خدعه ساز" (*) و ... که هرکدام به بهترین وکاملترین شکلِ ممکن، ایفاگر نقش یا نقش های مادر، همسر ، یار، پناه ، یاورِ "مردان"ِ شاهنامه هستند. و گاهی هویت شخصی ( انسانی ) آنان، قامت رسای مردانۀ دلاورانی مانند رستم ، اسفندیار ، زال ، مهراب ، سیاووش ، جمشید ، بیژن و ... را در سایه قرار می دهند . فردوسی با چه ظرافت و جوانمردیِ حماسیِ پایداری ، پاسدار حریم و حرمتِ جایگاهِ زن باقی می ماند و پاکدامنی و نجابتِ زنان قهرمان و مردانِ بزرگ و پهلوانِ داستان هایش را می آراید و به رخ میکشد . مانند : لحظۀ دیدار دو دلدادۀ بی تاب ( زال و رودابه ) - آمدن تهمینۀ دلباخته ، شب هنگام به بالین رستم - مواجهۀ سهراب با گردآفرید ، هنگامی که در کمند سهراب گرفتاراست - تمنای بی قرارِ سودابه و روح پاک و وفادارِ سیاووش .
..........
پ ن:
(*) – سودابه ی خدعه ساز، را اگر به نمایندگی از "زن" شاهنامه جایگاه دهیم، همان قدر به خطا رفته ایم که مثلن، گرگین میلاد یا گرسیوز، شغاد، ضحاک و ... را نماد "مَردِ" شاهنامه پایگاه داده باشیم.
اتفاقن بروز این تخم لَق که "همه ی زنان یا مردان، خوبند"، و یا، "همه ی زنان یا مردان، بَدَ ند"، نشانگر اینست که به رویا و تخیّلی مالیخولیایی دچار شده ایم و از حقیقت فاصله گرفته ایم.
بهادر امیرعضدی