برگزیده یی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های عملگرایانه(پراگماتیستیک) در شاهنامه - (1) - پراگماتیسم فردوسی
***
ناسازگاری جنگ با خرد، جنگیدن با خرد ورزیدن.
***
جلوه ی بارزِ باور فردوسی به "پراگماتیسم"، در سر آغاز نبرد دلاورانه و جانانه رستم همراه با هفت گرد ایرانی در شکار گاه اختصاصی افراسیاب رخ می نمایاند.
فردوسی:
بدین داستان گفتم آن کم شنود/کنون رزم رستم بباید سرود-
چه گفت آن سراینده مرد دلیر / که ناگه برآویخت با نره شیر-
که گر نام مردی بجویی همی / رخ تیغ هندی بشویی همی -
به گاهی که با "بد "ِ روزگار و غدر دهر رو در رو گشتی،
"ز بدها نبایدت پرهیز کرد"/که پیش آیدت روز ننگ و نبرد-
دهر غدارست و از بد به تو، پرهیز نخواهد کرد. به تو رحم نخواهد کرد. تو هم رحم مکن:
زمانه چو آمد بتنگی فراز/هم از تو نگردد به پرهیز باز-
"چو همره کنی جنگ را با خرد"/"دلیرت ز جنگآوران نشمرد"-
"خرد را و دین را رهی دیگرست"/"سخنهای نیکو به بند اندرست"-
افراسیاب ، رستم را در اولین رویارویی با او در نبرد، چنین می بیند*:
یکی پیلتن دیدم و شیرچنگ/نه هوش و نه دانش نه رای و درنگ-
............................................
پ ن:
مراد وصف بی خردی رستم نیست، بلا وجه بودن ِ خرد و دانش و منطق و غیره در هنگامه ی جنگ و ستیز ست.
بهادر امیرعضدی