برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نقش توجیه گر و راهگشای خواب دیدن در روند رخدادها در شاهنامه
نگر خواب را بیهده نشمری / یکی بهره دانی ز پیغمبری -
***
حکیم بزرگوار طوس، برای مقدمه چینی و بستر سازی برای روند پدیده ها و رخداد های آتی داستان ها و (سوژه هایش)، از خواب و الهام گرفتن از نهاد ِ نهان یا (رویای صادق) شخصیت یا (پرسوناژ) هایش با نبوغی سرشار وام می ستاند.
***
زال زر رستم را برای آوردن کیقباد به البرز کوه گسیل می دارد:
به رستم چنین گفت فرخنده زال / که برگیر کوپال و بفراز یال -
برو تازیان تا به البرز کوه / گزین کن یکی لشکر همگروه -
ابر کیقباد آفرین کن یکی / مکن پیش او بر درنگ اندکی -
به دو هفته باید که ایدر بوی / گه و بیگه از تاختن نغنوی -
رستم به البرز کوه نزد کیقباد می رسد:
تهمتن همانگه زبان برگشاد / پیام سپهدار ایران بداد -
سخن چون به گوش سپهبد رسید / ز شادی دل اندر برش برطپید -
بیازید جامی لبالب نبید / بیاد تهمتن به دم درکشید -
تهمتن همیدون یکی جام می / بخورد آفرین کرد بر جان کی -
کیقباد از خوابش می گوید:
شهنشه چنین گفت با پهلوان / که خوابی بدیدم به روشن روان -
که از سوی ایران دو باز سپید / یکی تاج رخشان به کردار شید -
خرامان و نازان شدندی برم / نهادندی آن تاج را بر سرم -
چو بیدار گشتم شدم پرامید / ازان تاج رخشان و باز سپید -
بیاراستم مجلسی شاهوار / برین سان که بینی بدین مرغزار -
تهمتن مرا شد چو باز سپید / ز تاج بزرگان رسیدم نوید -
و بدین سان آغاز به شاهی رسیدن کیقباد، به قید ِ قلم ِ سحر آمیز حکیم طوس در می آید:
تهمتن چو بشنید از خواب شاه / ز باز و ز تاج فروزان چو ماه -
چنین گفت با شاه کنداوران / نشانست خوابت ز پیغمبران -
کنون خیز تا سوی ایران شویم / به یاری به نزد دلیران شویم -
قباد اندر آمد چو آتش ز جای / به بور نبرد اندر آورد پای -
کمر برمیان بست رستم چو باد / بیامد گرازان پس کیقباد -
بهادر امیرعضدی