برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

خواب دیدن در شاهنامه ( ۶ ) - خواب دیدن سیاوش

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

خواب دیدن در شاهنامه ( ۶ ) - خواب دیدن سیاوش

***

نقش توجیه گر و راهگشای خواب دیدن در روند رخدادها در شاهنامه
نگر خواب را بیهده نشمری / یکی بهره دانی ز پیغمبری -
*** حکیم بزرگوار طوس، برای مقدمه چینی و بستر سازی برای روند پدیده ها و رخداد های آتی داستان ها و (سوژه هایش)، از خواب و الهام گرفتن از نهاد ِ نهان یا (رویای صادق) شخصیت یا (پرسوناژ) هایش با نبوغی سرشار وام می ستاند.
*** خواب دیدن سیاوش:
 چهارم شب اندر بر ماهروی / بخوان اندرون بود با رنگ و بوی -
بلرزید وز خواب خیره بجست / خروشی برآورد چون پیل مست
 همی داشت اندر برش خوب چهر / بدو گفت شاها چه بودت ز مهر -
خروشید و شمعی برافروختند / برش عود و عنبر همی سوختند -

فرنگیس، از خواب سیاوش می پرسد:
بپرسید زو دخت افراسیاب / که فرزانه شاها چه دیدی به خواب -

سیاوش از خوابش میگوید:
سیاوش بدو گفت کز خواب من / لبت هیچ مگشای بر انجمن -
چنین دیدم ای سرو سیمین به خواب / که بودی یکی بیکران رود آب -
یکی کوه آتش به دیگر کران / گرفته لب آب نیزه وران -
ز یک سو شدی آتش تیزگرد / برافروختی از سیاووش گرد -
ز یک دست آتش ز یک دست آب / به پیش اندرون پیل و افراسیاب -
بدیدی مرا روی کرده دژم / دمیدی بران آتش تیزدم -
چو گرسیوز آن آتش افروختی / از افروختن مر مرا سوختی -

فرنگیس، سیاوش را دلداری میدهد و شگون ِ شوم خواب سیاوش را به گرسیوز بر میگرداند:
فرنگیس گفت این بجز نیکوی / نباشد نگر یک زمان بغنوی -
به گرسیوز آید همی بخت شوم / شود کشته بر دست سالار روم -

و بدین سان فردوسی آمادگی و بسیچ سیاوش در مقابل افراسیاب، را می آغازد:
سیاوش سپه را سراسر بخواند / به درگاه ایوان زمانی بماند -
بسیچید و بنشست خنجر به چنگ / طلایه فرستاد بر سوی گنگ -
دو بهره چو از تیره شب در گذشت / طلایه هم آنگه بیامد ز دشت -

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد