برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

خواب دیدن در شاهنامه ( ۱۲ ) - خواب دیدن کتایون، گشتاسب را.

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***

خواب دیدن در شاهنامه ( ۱۲ ) - خواب دیدن کتایون، گشتاسب را.

***

نقش توجیه گر و راهگشای خواب دیدن در روند رخدادها در شاهنامه
نگر خواب را بیهده نشمری / یکی بهره دانی ز پیغمبری -
*** حکیم بزرگوار طوس، برای مقدمه چینی و بستر سازی برای روند پدیده ها و رخداد های آتی داستان ها و (سوژه هایش)، از خواب و الهام گرفتن از نهاد ِ نهان یا (رویای صادق) شخصیت یا (پرسوناژ) هایش با نبوغی سرشار وام می ستاند.
*** خواب دیدن کتایون، گشتاسب را میان صف خواستگارانش:
 کتایون چنان دید یک شب به خواب / که روشن شدی کشور از آفتاب -
یکی انجمن مرد پیدا شدی / از انبوه مردم ثریا شدی -
سر انجمن بود بیگانه یی / غریبی دل آزار و فرزانهیی -
به بالای سرو و به دیدار ماه / نشستنش چون بر سر گاه شاه -
یکی دسته دادی کتایون بدوی / وزو بستدی دستهی رنگ و بوی -
یکی انجمن کرد قیصر بزرگ / هر آن کس که بودند گرد و سترگ -

و بدین سان فردوسی دل باختن کتایون دخت قیصر به گشتاسب را به رخ قیصر می کشد:
به شبگیر چون بردمید آفتاب / سر نامداران برآمد ز خواب -
بران انجمن شاد بنشاندند / ازان پس پریچهره را خواندند -
کتایون بشد با پرستار شست / یکی دسته گل هر یکی را به دست -
همی گشت چندان کش آمد ستوه / پسندش نیامد کسی زان گروه -

قیصر خیل دیگر خواستگاران را فرا میخواند:
بفرمود قیصر که از کهتران / به روم اندرون مایه ور مهتران -

 بیارند یکسر به کاخ بلند / بدان تا که باشد به خوبی پسند -
چو آگاهی آمد به هر مهتری / بهر نامداری و کنداوری -

خردمند مهتر به گشتاسپ گفت / که چندین چه باشی تو اندر نهفت -

گشتاسب قدم به دامگه دلدادگی می نهد و بخت خود را می آزماید:
چو بشنید گشتاسپ با او برفت / به ایوان قیصر خرامید تفت -
 
کتایون گشتاسب را از میان مایه ور مهتران بر می گزیند:
برفتند بیدار دل بندگان / کتایون و گل رخ پرستندگان -
همی گشت بر گرد ایوان خویش / پسش بخردان و پرستار پیش -
چو از دور گشتاسپ را دید گفت / که آن خواب سر برکشید از نهفت -
بدان مایه ور نامدار افسرش / همآنگه بیاراست خرم سرش -
چو دستور آموزگار آن بدید / هم اندر زمان پیش قیصر دوید -
که مردی گزین کرد از انجمن / به بالای سرو سهی در چمن -

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد