برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

ترفند های جنگی در شاهنامه فردوسی - بخش ۶ - ترفند شبیخون در شاهنامه – (بخش ۲) - شبیخون تور

برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی

***

ترفند های جنگی در شاهنامه فردوسی - بخش ۶ - ترفند شبیخون در شاهنامه – (بخش ۲) - شبیخون تور

***

پهلوانان ایرانی، بیگانه با ترفند شبیخون در نبرد.

***

شبیخون شگرد (تاکتیک) ِ جنگی توارنیان است. ایرانیان ترفند شبیخون را زشت میدانند و از سر ِ نامردی و زبونی. (( شبیخون نه کردار مردان بود ))

ایرانیان نبرد رخ به رخ و چشم در چشم حریف را مردانه تر می دانند و دوست تر می دارند.

***

شبیخون تور به منوچهر:

 دل تور و سلم اندر آمد به جوش / به راه شبیخون نهادند گوش -

 چو شب روز شد کس نیامد به جنگ / دو جنگی گرفتند ساز درنگ -

چو از روز رخشنده نیمی برفت/دل هر دو جنگی ز کینه بتفت-
به تدبیر یک با دگر ساختند/همه رای بیهوده انداختند-

که چون شب شود ما شبیخون کنیم / همه دشت و هامون پر از خون کنیم –


منوچهر از شبیخون تور آگاه می شود:

 چو کارآگهان آگهی یافتند / دوان زی منوچهر بشتافتند -

 رسیدند پیش منوچهر شاه / بگفتند تا برنشاند سپاه -

 منوچهر بشنید و بگشاد گوش / سوی چاره شد مرد بسیار هوش -

 سپه را سراسر به قارن سپرد / کمین‌گاه بگزید سالار گرد -

 ببرد از سران نامور سی‌هزار / دلیران و گردان خنجرگزار -

 کمین‌گاه را جای شایسته دید / سواران جنگی و بایسته دید -

 چو شب تیره شد تور با صدهزار / بیامد کمربستهٔ کارزار -

 شبیخون سگالیده و ساخته / به پیوسته تیر و کمان آخته -

 چو آمد سپه دید بر جای خویش / درفش فروزنده بر پای پیش -

 جز از جنگ و پیکار چاره ندید / خروش از میان سپه بر کشید -

 ز گرد سواران هوا بست میغ / چو برق درخشنده پولاد تیغ -

 هوا را تو گفتی همی برفروخت / چو الماس روی زمین را بسوخت -

 به مغز اندرون بانگ پولاد خاست / به ابر اندرون آتش و باد خاست -


ترفند و بدل کمین زدن منوچهر در برابر ترفند شبیخون زدن افراسیاب:

 برآورد شاه از کمین گاه سر / نبد تور را از دو رویه گذر -

 عنان را بپیچید و برگاشت روی / برآمد ز لشکر یکی های هوی -

 دمان از پس ایدر منوچهر شاه / رسید اندر آن نامور کینه خواه -

 یکی نیزه انداخت بر پشت او / نگونسار شد خنجر از مشت او -

 ز زین برگرفتش به کردار باد / بزد بر زمین داد مردی بداد -

 سرش را هم آنگه ز تن دور کرد / دد و دام را از تنش سور کرد -


 بیامد به لشکرگه خویش باز / به دیدار آن لشکر سرفراز –


منوچهر در نامه اش به فریدون،  از شبیخون و کمین در نبرد با سپاه افراسیاب می گوید:

رسیدم به خوبی بتوران زمین/سپه برکشیدیم و جستیم کین-
سه جنگ گران کرده شد در سه روز/چه در شب چه در هور گیتی فروز-
از ایشان شبیخون و از ماکمین/کشیدیم و جستیم هر گونه کین-
شنیدم که ساز شبیخون گرفت/ز بیچارگی بند افسون گرفت-
کمین ساختم از پس پشت اوی/نماندم بجز باد در مشت اوی-
یکایک چو از جنگ برگاشت روی/پی اندر گرفتم رسیدم بدوی-
بخفتانش بر نیزه بگذاشتم/به نیرو ازان زینش برداشتم-
بینداختم چون یکی اژدها/بریدم سرش از تن بی بها-
فرستادم اینک به نزد نیا/بسازم کنون سلم را کیمیا-

بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد