برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
ترفند های جنگی در شاهنامه فردوسی - بخش ۷ - ترفند شبیخون در شاهنامه – (بخش ۳) - شبیخون افراسیاب
***
پهلوانان ایرانی، بیگانه با ترفند شبیخون در نبرد.
***
شبیخون شگرد (تاکتیک) ِ جنگی توارنیان است. ایرانیان ترفند شبیخون را زشت میدانند و از سر ِ نامردی و زبونی.(( شبیخون نه کردار مردان بود ))
ایرانیان نبرد رخ به رخ و چشم در چشم حریف را مردانه تر می دانند و دوست تر می دارند.
***
نبرد افراسیاب با کیخسرو:
سپهدار ترکان چو شب در شکست / میان با سپه تاختن را ببست -
ز لشکر جهاندیدگان را بخواند / ز کار گذشته فراوان براند -
چنین گفت کین شوم پر کیمیا / چنین خیره شد بر سپاه نیا -
کنون جمله ایرانیان خفتهاند / همه لشکر ما برآشفتهاند -
کنون ما ز دل بیم بیرون کنیم / سحرگه بریشان شبیخون کنیم -
گر امشب بر ایشان بیابیم دست / به بیشی ابر تخت باید نشست -
وگر بختمان بر نگیرد فروغ / همه چاره باد ست و مردی دروغ -
برین برنهادند و برخاستند / ز بهر شبیخون بیاراستند -
ز لشکر گزین کرد پنجه هزار / جهاندیده مردان خنجرگزار -
برفتند کارآگهان پیش شاه / جهاندیده مردان با فر و جاه -
ز کارآگهان آنک بد رهنمای / بیامد به نزدیک پرده سرای -
به جایی غو پاسبانان ندید / تو گفتی جهان سربسر آرمید -
طلایه نه و آتش و باد نه / ز توران کسی را به دل یاد نه -
چو آن دید برگشت و آمد دوان / کزیشان کسی نیست روشنروان -
همه خفتگان سربسرمردهاند / وگر نه همه روز می خوردهاند -
به جایی طلایه پدیدار نیست / کس آن خفتگان را نگهدار نیست -
چو افراسیاب این سخنها شنود / به دلش اندرون روشنایی فزود -
سپه را فرستاد و خود برنشست / میان یلی تاختن را ببست -
برفتند گردان چو دریای آب / گرفتند بر تاختن بر شتاب -
بران تاختن جنبش و ساز نه / همان نالهٔ بوق و آواز نه -
چو رفتند نزدیک پرده سرای / برآمد خروشیدن کر نای -
غو طبل بر کوهه زین بخاست / درفش سیه را برآورد راست -
ز لشکر هرآنکس که بد پیشرو / برانگیختند اسب و برخاست غو -
به کنده در افتاد چندی سوار / بپیچید دیگر سر از کارزار -
ز یک دست رستم برآمد ز دشت / ز گرد سواران هوا تیره گشت -
ز دست دگر گیو گودرز و طوس / به پیش اندرون نالهٔ بوق و کوس -
شهنشاه با کاویانی درفش / هوا شد ز تیغ سواران بنفش -
برآمد ده و گیر و بر بند و کش / نه با اسب تاب و نه با مرد هش-
ازیشان ز صد نامور ده بماند / کسی را که بد اختر بد براند -
بهادر امیرعضدی