برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۲)
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش لب به سخن می گشاید.
***
شادمانی ناشی از خرد ورزی ست:
خرد رهنمای و خرد دلگشای/خرد دست گیرد به هر دو سرای-
ازو شادمانی وزویت غمی ست/وزویت فزونی وزویت کمی ست-
خرد تیره و مرد روشن روان/نباشد همی شادمان یک زمان-
خرد چشم جانست چون بنگری/تو بیچشم شادان جهان نسپری-
حکیم طوس از بیداد و شگفتی دهر و روزگار می گوید:
کنون خامهای یافتم بیش ازان/که مغز سخن بافتم پیش ازان-
ابا آزمون را نهاده دو چشم/گهی شادمانی گهی درد و خشم-
شگفت اندرین گنبد لاژورد/بماند چنین دل پر از داغ و درد-
چنین بود تا بود دور زمان/به نوی تو اندر شگفتی ممان-
یکی را همه بهره شهدست و قند/تن آسانی و ناز و بخت بلند-
یکی زو همه ساله با درد و رنج/شده تنگدل در سرای سپنج-
یکی را همه رفتن اندر نهیب/گهی در فراز و گهی در نشیب-
چنین پروراند همی روزگار/فزون آمد از رنگ گل رنج خار-
هر آنگه که سال اندر آمد بشست/بباید کشیدن ز بیشیت دست-
ز هفتاد برنگذرد بس کسی/ز دوران چرخ آزمودم بسی-
وگر بگذرد آن همه بتریست/بران زندگانی بباید گریست-
اگر دام ماهی بدی سال شست/خردمند ازو یافتی راه جست-
نیابیم بر چرخ گردنده راه/نه بر کار دادار خورشید و ماه-
جهاندار اگر چند کوشد برنج/بتازد بکین و بنازد بگنج-
همش رفت باید بدیگر سرای/بماند همه کوشش ایدر بجای-
تو از کار کیخسرو اندازه گیر/کهن گشته کار جهان تازه گیر-
که کین پدر باز جست از نیا/بشمشیر و هم چاره و کیمیا-
نیا را بکشت و خود ایدر نماند/جهان نیز منشور او را نخواند-
چنینست رسم سرای سپنج/بدان کوش تا دور مانی ز رنج-
پند حکیم بزرگوار طوس، از زبان انوشیروان.
پند نوشیروان به هرمزد:
بدان ای پسر کین جهان بیوفاست/پر از رنج و تیمار و درد و بلاست-
هرآنگه که باشی بدو شادتر/ز رنج زمانه دل آزادتر-
همه شادمانی بمانی به جای/بباید شدن زین سپنجی سرای-
بهادر امیرعضدی