برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (۱۴) – پند های حکیم خردمند فردوسی- ۲
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش لب به سخن می گشاید.
***
توانگرتر آن کو دلی راد داشت/درم گرد کردن به دل باد داشت -
اگر نیستت چیز لختی بورز/که بی چیز کس را، ندارند ارز -
مروت نیابد کرا چیز نیست/همان جاه نزد کسش نیز نیست -
چو خشنود باشی تن آسان شوی/وگر آز ورزی هراسان شوی -
ز کار زمانه میانه گزین/چو خواهی که یابی به داد آفرین -
*
تهمتن بران گشت همداستان / که فرخنده موبد زد این داستان -
چنین گفت خرم دل رهنمای / که خوبی گزین زین سپنجی سرای -
بنوش و بناز و بپوش و بخور / ترا بهره اینست زین رهگذر -
سوی آز منگر که او دشمنست / دلش برده ی جان آهرمنست -
نگه کن که در خاک جفت تو کیست / برین خواسته چند خواهی گریست -
*
جهان چون بزاری برآید همی / بد و نیک روزی سر آید همی -
چو بستی کمر بر در راه آز / شود کار گیتیت یکسر دراز -
به یک روی جستن بلندی، سزاست / اگر در میان دم اژدهاست -
و دیگر که گیتی ندارد درنگ / سرای سپنجی چه پهن و چه تنگ -
پرستنده ی آز و جویای کین / به گیتی زکس نشنود آفرین -
چو سرو سهی گوژ گردد به باغ / بدو بر شود تیره روشن چراغ -
کند برگ پژمرده و بیخ سست / سرش سوی پستی گراید نخست -
بروید ز خاک و شود باز خاک / همه جای ترس ست و تیمار و باک -
سر مایه ی مرد، سنگ و خرد / ز گیتی، بی آزاری اندر خورد -
در دانش و آنگهی راستی / گر این دو نیابی روان کاستی -
اگر خود بمانی به گیتی دراز / ز رنج تن آید به رفتن نیاز -
یکی ژرف دریاست بن ناپدید / در گنج رازش ندارد کلید -
اگر چند یابی فزون بایدت / همان خورده یک روز بگزایدت -
سه چیزت بباید کزان چاره نیست / وزو بر سرت نیز بیغاره نیست -
خوری گر بپوشی و گر گستری / سزد گر به دیگر سخن ننگری -
چو زین سه گذشتی همه رنج و آز / چه در آز پیچی چه اندر نیاز -
چو دانی که بر تو نماند جهان / چه پیچی تو زان جای نوشین روان -
بخور آنچه داری و بیشی مجوی / که از آز کاهد همی آبروی -
*
جهان را چنین است ساز و نهاد / ز یک دست بستد به دیگر بداد -
بدردیم ازین رفتن اندر فریب / زمانی فراز و زمانی نشیب -
اگر دل توان داشتن شادمان / به شادی چرا نگذرانی زمان -
به خوشی بناز و به خوبی ببخش / مکن روز را بر دل خویش دخش -
ترا داد و فرزند را هم دهد / درختی که از بیخ تو بر جهد -
نبینی که گنجش پر از خواسته ست / جهانی به خوبی بیاراست ست -
کمی نیست در بخشش دادگر / فزونی به خورد ست انده مخور -
بهادر امیرعضدی