برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
جنگ هماون در شاهنامه ی فردوسی - بخش ۳
***
سرآمدِ نبردهای "همگروه" در شاهنامه، دو جنگ پشن و هماون هستند و از دیگر نبردها، شهره ترند.
***
طوس، سپهسالار سپاه ایران، فرمانِ عقب نشینی "تاکتیکی" می دهد و سپاه ایران بر کوه هماون پناه میگیرند:
سران بریده، سوی تن برید / بنه سوی کوه همان برید –
برانیم لشکر همه همگروه / سراپرده و خیمه، بر سوی کوه –
که من بر گمانم که پیران به جنگ / پس ما بیاید کنون بی درنگ –
***
نیرو های کمکی تورانیان در جنگ هماون:
خاقان از چین - منشور از هند - بیورد ، کندر و پیروز کانی از سقلاب - فرطوس از چغان ماورا النهر - غرچه از سگسار - شنگل از هند - کاموس کشانی از ماوراء النهر - گهار گهانی، گردوی ِ وهر، شمیران ِ شکنی و اشکبوس کشانی از هند .
از نیرو های کمکی تورانیان در جنگ هماون
1 - اشکبوس کشانی ، کشته بدست رستم در جنگ هماون:
دلیری که بد نام او اشکبوس / همی برخروشید بر سان کوس –
بیامد که جوید ز ایران نبرد / سر هم نبرد اندر آرد به گرد –
برآویخت رهام با اشکبوس / برآمد ز هر دو سرا سپه بوق و کوس –
به گرز گران دست برد اشکبوس / زمین آهنین شد سپهر آبنوس –
2 – بیورد:
چو کاموس و منشور و خاقان چین / چو « بیورد » و چون شنگل بافرین -
نظاره به کوه هماون شدند / نه بر آرزو پیش دشمن شدند –
3 - پیروز کانی:
4 – کندر، از سقلاب، گردی که با بیورد از سقلاب به کمک پیران می آید:
ز سقلاب چون «کندر» شیر مرد / چو پیروز کانی سپهر نبرد -
5 - خاقان چین:
تنش زور دارد چو صد نره شیر / سر ژنده پیل اندر آرد به زیر -
6 - شمیران شگنی، گرد هندی،
7 - گردوی وهر، که همراه با کاموس کشانی و خاقان به یاری افراسیاب می آید:
«شمیران شگنی» و «گردوی وهر» / پراکنده بر نیزه و تیغ، زهر –
8 - غرچه ی سگسار، سپهدار سگسار
9 - شنگل از هند :
چو سگسار «غرچه» چو «شنگل» ز هند / هوا پر درفش و زمین پر پرند -
10 - فرطوس چغانی،
11 - گهار گهانی:
چغانی چو «فرطوس» لشکر فروز / «گهار گهانی»، گــَـوِ گـُـرد سوز -
گهار گهانی بدان جایگاه / گوی شیرفش با درفش سیاه -
گهار گهانی، بدست رستم، کشته می شود:
یکی نیزه زد بر کمند اوی / بدرید خفتان و پیوند اوی –
بینداختش همچو برگ درخت / که بر شاخ او بر زند باد سخت –
نگونسار کرد آن درفش کبود / تو گفتی «گهار گهانی» نبود -
12 - کاموس کشانی، مرد دوم لشکر خاقان، کشته بدست رستم در جنگ با خاقان:
یکی مهتر از ماورالنهر بر / که بگذارد از چرخ گردنده سر -
سرِ سرفرازان و «کاموس» نام / بر آرد ز گودرز و از طوس نام -
دلاورچو «کاموس» شمشیر زن / که چشمش ندیدست هرگز شکن -
۱۳ – منشور:
چو «منشور» جنگی که با تیغ اوی / بخاک اندر آید سر جنگجوی -
بهادر امیرعضدی