برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
نقش راز آلود ستارگان در شاهنامه ی فردوسی – بخش ۲ – فریدون
***
ستاره شماران در شاهنامه، "پیش بین" رخداد های آتی و نه "ره نمون و راهگشا"ی مسیر ِ رخدادهای پیش روی شاهان و پهلوانانند.
***
فریدون پس از چیرگی بر کاخ ضحاک، بر تخت ضحاک می نشیند:
وزان جادوان کاندر ایوان بدند/همه نامور نره دیوان بدند-
سرانشان به گرز گران کرد پست/نشست از برگاه جادوپرست-
نهاد از بر تخت ضحاک پای/کلاه کئی جست و بگرفت جای-
فریدون از ارنواز مخفیگاه ضحاک را جویا می شود:
بباید شما را کنون گفت راست/که آن بیبها اژدهافش کجاست-
بگفتند کاو سوی هندوستان/بشد تا کند بند جادوستان-
ببرد سر بیگناهان هزار/هراسان شدست از بد روزگار-
کجا گفته بودش یکی پیشبین/که پردختگی گردد از تو زمین-
که آید که گیرد سر تخت تو/چگونه فرو پژمرد بخت تو-
دلش زان زده فال پر آتشست/همه زندگانی برو ناخوشست-
همی خون دام و دد و مرد و زن/بریزد کند در یکی آبدن-
مگر کاو سرو تن بشوید به خون/شود فال اخترشناسان نگون-
همان نیز از آن مارها بر دو کفت/به رنج درازست مانده شگفت-