بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
شخصیت های شاهنامه، همدیگر را چگونه می بینند؟ - کیکاووس، افراسیاب و رستم را چگونه می بیند؟
***
افراسیاب از دید کیکاووس:
بدیشان چنین گفت کافراسیاب/ز باد و ز آتش ز خاک و ز آب-
همانا که ایزد نکردش سرشت/مگر خود سپهرش دگرگونه کشت-
که چندین به سوگند پیمان کند/زبان را به خوبی گروگان کند-
چو گردآورد مردم کینه جوی/بتابد ز پیمان و سوگند روی-
رستم از دید کیکاووس:
گو پیلتن را بر خویش خواند/بسی داستانهای نیکو براند-
بدو گفت همزور تو پیل نیست/چو گرد پی رخش تو نیل نیست-
ز گیتی هنرمند و خامش توی/که پروردگار سیاوش توی-
چو آهن ببندد به کان در گهر/گشاده شود چون تو بستی کمر-