برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (60) - پند فردوسی در باره ی گذر شتابان عمر و پیری
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش لب به سخن می گشاید.
***
پند فردوسی در باره ی گذر شتابان عمر و پیری:
چو آمد به نزدیک سر تیغ شست/مده می که از سال شد مرد مست-
به جای عنانم عصا داد سال/پراگنده شد مال و برگشت حال-
همان دیدهبان بر سر کوهسار/نبیند همی لشکر شهریار-
کشیدن ز دشمن نداند عنان/مگر پیش مژگانش آید سنان-
گرایندهٔ تیزپای نوند/همان شست بدخواه کردش به بند-
همان گوش از آوای او گشت سیر/همش لحن بلبل هم آوای شیر-
چو برداشتم جام پنجاه و هشت/نگیرم بجز یاد تابوت و تشت-
دریغ آن گل و مشک و خوشاب سی/همان تیغ برندهٔ پارسی-
نگردد همی گرد نسرین تذرو/گل نارون خواهد و شاخ سرو-
همی خواهم از روشن کردگار/که چندان زمان یابم از روزگار-
کزین نامور نامهٔ باستان/بمانم به گیتی یکی داستان-
که هر کس که اندر سخن داد داد/ز من جز به نیکی نگیرند یاد-
پیری و ناتوانی:
برین گونه گردد سراسر سخن/شود سست نیرو چو گردد کهن-
بهادر امیرعضدی