و.ک(112)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
کیخسرو و نقش دعا نویس، در گشودن رخنه و روزنه در دیوار بهمن دژ
***
فریبرز کاووس و کیخسرو سیاوش، هر دو نامزد پادشاهی (جانشینی کیکاووس) هستند. کیکاووس، شرط پادشاهی را در گشودن و نفوذ به بهمن دژ قرار میدهد فریبرز کاووس از گشودن دژ در می ماند و کیخسرو به یاری "دعای دست نویس*"، نویسنده ای(دعا نویسی)، دیوار دژ را می گشاید:
"نویسندهای" خواست بر پشت زین/یکی نامه فرمود با آفرین-
ز عنبر نوشتند بر پهلوی/چنان چون بود نامهٔ خسروی-
که این نامه از بندهٔ کردگار/جهانجوی کیخسرو نامدار-
که از بند آهرمن بد بجست/به یزدان زد از هر بدی پاک دست-
که اویست جاوید برتر خدای/خداوند نیکی ده و رهنمای-
گر این دژ بر و بوم آهرمنست/جهان آفرین را به دل دشمنست-
به فر و به فرمان یزدان پاک/سراسر به گرز اندر آرم به خاک-
و گر جاودان راست این دستگاه/مرا خود به جادو نباید سپاه-
چو خم دوال کمند آورم/سر جادوان را به بند آورم-
وگر خود خجسته سروش اندرست/به فرمان یزدان یکی لشکرست-
همان من نه از دست آهرمنم/که از فر و برزست جان و تنم-
به فرمان یزدان کند این تهی/که اینست پیمان شاهنشهی-
یکی نیزه بگرفت خسرو به دست/همان نامه را بر سر نیزه بست-
بسان درفشی برآورد راست/به گیتی بجز فر یزدان نخواست-
بفرمود تا گیو با نیزه تفت/به نزدیک آن بر شده باره رفت-
بدو گفت کاین نامهٔ پندمند/ببر سوی دیوار حصن بلند-
بنه نامه و نام یزدان بخوان/بگردان عنان تیز و لختی ممان-
بشد گیو نیزه گرفته به دست/پر از آفرین جان یزدان پرست-
چو نامه به دیوار دژ برنهاد/به نام جهانجوی خسرو نژاد-
ز دادار نیکی دهش یاد کرد/پس آن چرمهٔ تیزرو باد کرد-
شد آن نامهٔ نامور ناپدید/خروش آمد و خاک دژ بردمید-
همانگه به فرمان یزدان پاک/ازان بارهٔ دژ برآمد تراک-
...................................................................
پ ن:
* دعای دست نویس، نعمه، دعای فیض و برکت، دعای حاجتبهادر امیرعضدی