و.ک(003,3)
بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***سیاوش و جبر باوری.
سیاوش در نامه به کی کاووس پس از گرفتن بلخ از گرسیوز:
خداوند خورشید و گردنده ماه/فرازندهٔ تاج و تخت و کلاه-چرا نه به فرمانش اندر نه چون/خرد کرد باید بدین رهنمون-
بهادر امیرعضدی
و.ک(115)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (57) - پند پیلسم ِ ویسه و سپاهیان تورانی، به افراسیاب
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستا۰ن هایش و گاه از زبان ِ دل ِ شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.
***
پند پیلسم ویسه درباره ی کشتن سیاوش به افراسیاب:
چنین گفت مر شاه را پیلسم/که این شاخ را بار دردست و غم-
ز دانا شنیدم یکی داستان/خرد شد بران نیز همداستان-
که آهسته دل کم پشیمان شود/هم آشفته را هوش درمان شود-
شتاب و بدی کار آهرمنست/پشیمانی جان و رنج تنست-
سری را که باشی بدو پادشا/به تیزی بریدن نبینم روا-
و
بفرمای بند و تو تندی مکن/که تندی پشیمانی آرد به بن-
***
پند سپاهیان تورانی درباره ی کشتن سیاوش به افراسیاب:
سری را کجا تاج باشد کلاه/نشاید برید ای خردمند شاه-
به هنگام شادی درختی مکار/که زهر آورد بار او روزگار-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (56) - پند های افراسیاب تورانی
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستا۰ن هایش و گاه از زبان ِ دل ِ شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.
***
که ای دایهٔ بچهٔ شیرنر/چه رنجی که جان هم نیاری به بر-
بهادر امیرعضدی
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
پند های شاهنامه فردوسی - بخش (55) - پند افراسیاب به گرسیوز در باره ی سیاوش
***
گزیده پندهایی در لا به لای گفتار ها و متن شاهنامه، که حکیم بزرگوار طوس، بیشتر در آغاز و فرجام داستان هایش و گاه از زبان ِ دل ِ شخصیت های شاهنامه اش، لب به سخن می گشاید.
***
پند گرسیوز به افراسیاب در باره ی سیاوش:
بدو گفت گرسیوز ای شهریار/مگیر اینچنین کار پرمایه خوار-
از ایدر گر او سوی ایران شود/بر و بوم ما پاک ویران شود-
هر آنگه که بیگانه شد خویش تو/بدانست راز کم و بیش تو-
چو جویی دگر زو تو بیگانگی/کند رهنمونی به دیوانگی-
یکی دشمنی باشد اندوخته/نمک را پراگنده بر سوخته-
بدین داستان زد یکی رهنمون/که بادی که از خانه آید برون-
ندانی تو بستن برو رهگذار/و گر بگذری نگذرد روزگار-
سیاووش داند همه کار تو/هم از کار تو هم ز گفتار تو-
نبینی تو زو جز همه درد و رنج/پراگندن دوده و نام و گنج-
ندانی که پروردگار پلنگ/نبیند ز پرورده جز درد و چنگ-
و
بدو گفت گرسیوز ای هوشمند/به گفت جوانان* هوا را مبند-
...........
* (پیلسم ویسه)
و
بریدی دم مار و خستی سرش/به دیبا بپوشید خواهی برش؟-
و
ندیدست کس جفت با پیل، شیر/نه آتش دمان از بر و آب زیر-
اگر بچهٔ شیر ناخورده شیر/بپوشد کسی در میان حریر-
به گوهر شود باز چون شد سترگ/نترسد ز آهنگ پیل بزرگ-
بهادر امیرعضدی