برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
اغراق یا بزرگنمایی در شاهنامه ی فردوسی - بخش سوم
***
اغراق و بزرگنمایی، شگردی هنرمندانه که ردّ و نشان آن را در بسیاری از هنرها از جمله کاریکاتور، مینیاتور، سینما، تاتر، شعر(بویژه غزل)، داستان و ... می توان دید. اغراق، جلوه یی ست از هنر که برای ملموس و مشهود کردن یک واقعیت، آن را پر رنگ و لعاب تر و فراتر از اصل ِ همان واقعیت به رخ می کشد. نبوغ فردوسی در بکار گیری شگرد ِ اغراق، بسیار در شاهنامه دیده می شود. اغراق یکی از ارکان شاهنامه ست.
***
فرازهایی از اغراق در شاهنامه ی فردوسی
***
زمین کان آهن شد از میخ نعل/همه آب دریا شد از خون لعل-
بسر بر ز گرد سیاه ابر بست/تبیره دل سنگ خارا بخست-
زمین گشت چون چادر آبنوس/ستاره غمی شد ز آوای کوس-
زمین گشت جنبان چو ابر سیاه/تو گفتی همی بر نتابد سپاه-
همه دشت مغز و سر و پای بود/همانا مگر بر زمین جای بود-
همی نعل اسبان سرکشته خست/همه دشت بیتن سر و پای و دست-
خردمند مردم بیکسو شدند/دو لشکر برین کار خستو شدند-
*
فرامرز پیش آمدش با سپاه/جهان شد ز گرد سواران سپاه-
وزان روی بهمن صفی برکشید/که خورشید تابان زمین را ندید-
ز آواز شیپور و هندی درای/همی کوه را دل برآمد ز جای-
بشست آسمان روی گیتی به قیر/ببارید چون ژاله از ابر تیر-
ز چاک تبرزین و جر کمان/زمین گشت جنبانتر از آسمان-
سه روز و سه شب هم برین رزمگاه/به رخشنده روز و به تابنده ماه-
همی گرز بارید و پولاد تیغ/ز گرد سپاه آسمان گشت میغ-
بهادر امیرعضدی