و.ک(007)
برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
مفاهیم متعدد، متفاوت و گاه متضاد یک واژه در شاهنامه - 15 - واژه ی "دهید" در شاهنامه.
***
مفاهیمی متفاوت از واژه ی "دهید"(بجنگید، برزمید)، در بیت:به لشکر بفرمود کاندر "دهید"
کمان ها سراسر به زه بر نهید
و
چو در دژ شوم برفرازم درفش
درفشان کنم تیغهای بنفش
شما روی یکسر سوی دژ نهید
چنانک اندر آیید دمید و "دهید"
و
ز گرد سواران و زخم تبر
نباید که داند کس از پای سر
شما یکسره چشم بر من نهید
چو من برخروشم دمید و "دهید"
و
همه جان یکایک به کف برنهید
اگر لشکر آید دمید و "دهید"
وگر بر چنین رویتان نیست رای
از ایدر مجنبید یک تن زجای
و
به تاریکی اندر "دهاده" بخاست
ز دست چپ لشکر و دست راست
و
برفتند از جای یکسر چو کوه
"دهاده" برآمد ز هر دو گروه
و
"دهاده" برآمد ز نخچیرگاه
پرآواز شد گوش شاه و سپاه
و
"دهاده" برآمد ز هر دو گروه
بیابان نبود ایچ پیدا ز کوه
و
"دهاده" برآمد ز هر پهلوی
چکاچاک برخاست از هر سوی
و
"دهاده" برآمد ز قلب سپاه
ز یک دست رستم ز یک دست شاه
و
زواره بیامد به پیش سپاه
"دهاده" برآمد ز آوردگاه
و
"" برآمد ز هر دو سپاه
تو گفتی برآویخت با شید ماه
دِه و دار، بده و بدار:
خروش آمد از لشکر هر دو سوی
ده و دار گردان پرخاشجوی
و
کز ایران ده و دار و بانگ خروش
فراوان ز هر شب فزون بود دوش
و
برآمد ز ناگه ده و دار و گیر
درخشیدن تیغ و باران تیر
و
برآمد ز لشکر ده و دار و گیر
بپوشید روی هوا را بتیر
و
ده و دار برخاست از رزمگاه
هوا شد به کردار ابر سیاه
بهادر امیرعضدی