برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
جبر در شاهنامه - فردوسی، جبراندیش ِ اختیار گزین - (3) - نماد ِ جبر، در قامت ِ سرنوشت.
***
جبر و جبر اندیشی، در قامت ِ چرخ، سرنوشت، دهر، قضا، قَدَر، آفرینش، اختر، آسمان، روزگار، سپهر، جهان، سرای سپنج، گیتی و گنبد تیزگرد، جا به جا در شاهنامه، خود می نمایانند. و در برابر، این جبر ِ ناشی از باور ِ حکیم طوس، اختیار گزینی حکیم نیز در هیئت و هیبت سلحشورانه ی پهلوانان شاهنامه اش به رخ کشیده می شود. آنگاه این مرگ(شکارگر انسان)، فراز و قله ی چیرگی جبر ست که مقهور و شکار ِ اختیار گزینی ِ ناشی از روحیه و باور ِ پهلوانان و یلان شاهنامه می شود.
***
جبر در قامت ِ نوشته یا سرنوشت:
بدو گفت خسرو که بد اخترت/نوشته مبادا جزین بر سرت-
و
نوشته چنین بودمان از بوش/به رسم بوش اندر آمد روش-
و
زمانه نبشته دگرگونه داشت/چنان کاو گذارد بباید گذاشت-
و
نبشته به سر بر دگرگونه بود/ز فرمان نکاهد نخواهد فزود-
و
نوشته چنین بود وبود آنچ بود/سخن بر سخن چند باید فزود-
و
نوشته چنین بود وبود آنچ بود/نوشته نکاهد نه هرگز فزود-
و
نوشته برین گونه بد بر سرم/غم کرده های کهن چون خورم-
بهادر امیرعضدی