برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

آداب و امور تربیتی در "بزرگ و کوچکی" و محترم شمردن بزرگتر.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
آداب و امور تربیتی در "بزرگ و کوچکی" و محترم شمردن بزرگتر.
***
گیو، تندی و درشتی بیژن به پدر بزرگش گودرز را بر نمی تابد
*** 
بپیش پدر شد پر از کیمیا/سخن گفت با او ز بهر نیا-
چنین گفت مر گیو را کای پدر/بگفتم ترا من همه دربدر-
که گودرز را هوش کمتر شدست/بآیین نبینی که دیگر شدست-
دلش پر نهیبست و پر خون جگر/ز تیمار وز درد چندان پسر-
که از تن سرانشان جدا کرده دید/بدان رزمگه جمله افگنده دید-
نشان آنک ترکی بیامد دلیر/میان دلیران بکردار شیر-
بپیش نیا رفت نیزه بدست/همی بر خروشید برسان مست-
چنان بد کزین لشکر رنامدار/سواری نبود از در کارزار-


بیژن، برافروخته، رخصت نبرد با هومان را از پدر می خواهد:
تو ای مهربان باب بسیار هوش/دو کتفم بدرع سیاوش بپوش-
نشاید جز از من که سازم نبرد/بدان تا برآرم ز مردیش گرد-


هشدار گیو به بیژن و رهنمون کردنش به مدارا و نرم گویی:
بدو گفت گیو ای پسر هوش دار/بگفتار من سربسر گوش دار-
ترا گفته بودم که تندی مکن/ز گودرز بر بد مگردان سخن-
که او کار دیده ست و داناترست/بدین لشکر نامور مهترست-
سواران جنگی بپیش اندرند/که بر کینه گه پیل را بشکرند-
نفرمود با او کسی را نبرد/جوانی مگر مر ترا خیره کرد-
که گردن بدین سان برافراختی/بدین آرزو پیش من تاختی-
نیم من بدین کار همداستان/مزن نیز پیشم چنین داستان-


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد