برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
جبر در شاهنامه - فردوسی، جبراندیش ِ اختیار گزین – 16- نماد ِ جبر، از زبان بیژن گیو.
**
جبر و جبر اندیشی، در قامت ِ چرخ، سرنوشت، دهر، قضا، قَدَر، آفرینش، اختر، آسمان، روزگار، سپهر، جهان، سرای سپنج، گیتی و گنبد تیزگرد، جا به جا در شاهنامه، خود می نمایانند. و در برابر، این جبر ِ ناشی از باور ِ حکیم طوس، اختیار گزینی حکیم نیز در هیئت و هیبت سلحشورانه ی پهلوانان شاهنامه اش به رخ کشیده می شود. آنگاه این مرگ(شکارگر انسان)، فراز و قله ی چیرگی جبر ست که مقهور و شکار ِ اختیار گزینی ِ ناشی از روحیه و باور ِ پهلوانان و یلان شاهنامه می شود.
***
جبر باوری از زبان بیژن گیو:
کنون سوی هومان شتابی همی/ز فرمان من سر بتابی همی-
چنین برگزینی همی رای خویش/ندانی که چون آیدت کار پیش-
بدو گفت بیژن که ای نیو باب/دل من ز کین سیاوش متاب-
که هومان نه از روی وز آهنست/نه پیل ژیان و نه آهرمنست-
یکی مرد جنگست و من جنگجوی/ازو برنتابم ببخت تو روی-
نوشته مگر بر سرم دیگرست/زمانه بدست جهانداورست‐
اگر بودنی بود دل را بغم/سزد گر نداری نباشی دژم‐
چو بنشید گفتار پور دلیر/میان بستهٔ جنگ برسان شیر‐
فرودآمد از دیزهٔ راهجوی/سپر داد و درع سیاوش بدوی‐
بهادر امیرعضدی