برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
(186) - مترادفِ اصطلاح عامیانه "داغ به جگر انداختن" در شاهنامه فردوسی.
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه.
***
اصطلاح داغ به جگر انداختن:
فریدون، فغان و فریاد از قهر دهر را به دادار دادگر می رساند و انداختن داغ بر دل سلم و تور را از دادار دادگر درخواست میکند:
دل هر دو بیداد از آن سان بسوز/که هرگز نبینند جز تیره روز-
به داغی جگرشان کنی آژده/که بخشایش آرد بریشان دده-
همی خواهم از روشن کردگار/که چندان زمان یابم از روزگار-
که از تخم ایرج یکی نامور/بیاید برین کین ببندد کمر-
بهادر امیرعضدی