برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
رد یابی دو گانه ی فر و فره ی ایزدی در شاهنامه - بخش (10) - بهرام گور و فره ی ایزدی
***
در آمدن یکی از شاگردان افلاطون، به عنوان فرستاده قیصر به دربار بهرام گور:
چو نرسی بشد هفته ای برگذشت/دل شاه ز اندیشه پردخته گشت-
بفرمود تا موبد موبدان/برفت و بیاورد چندی ردان-
بدو گفت شد کار قیصر دراز/رسولش همی دیر یابد جواز-
چه مردست و اندر خرد تا کجاست/که دارد روان از خرد پشت راست-
موبد به بهرام گور:
بدو گفت موبد انوشه بَدی/جهاندار و با فره ایزدی*-
یکی مرد پیرست با رای و شرم/سخن گفتنش چرب و آواز نرم-
کسی کش فلاطون بُدَست اوستاد/خردمند و بادانش و بانژاد-
یکی برمنش بود کامد ز روم/کنون خیره گشت اندرین مرز و بوم-
بپژمرد چون لاله در ماه دی/تنش خشک و رخساره همرنگ نی-
.............................................................................
پ ن:
فره ایزدی*، در اینجا به مفهوم دارای فر و بُرز، بشکوه و فرهیخته، با شان و شوکت و شکوه.
در باور زرتشت، فره ایزدی، ویژه ی شاهان ست و بن مایه ی "فره ی ایزدی"، بر بینان ِ باور دین بهی استوار ست و بیشتر در عهد گشتاسب و لهراسب ست که واژه ی فره ایزدی در شاهنامه به قید قلم در آمده ست.
بهادر امیرعضدی