برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
تغییرات چهره و حرکات شخصیت ها، در واکنش به رویداد ها، در شاهنامه - 21
***
نبوغ ِ فردوسی در به نمایش در آوردن و توصیف ِ حالت چهره، (میمیک ِ چهره) و حالت ِ حرکات، (ژِست و فیگور) شخصیت ها در واکنش به رویدادهای متفاوت.
***
حکیم خردمند طوس، به زیبایی و با نبوغی خاص، جلوه ی شگفت زدگی را در رخسار شخصیت های شاهنامه اش با لب به دندان گزیدن، به رخ ما می کشد.
***
تهمینه به رستم:
چو این داستانها شنیدم ز تو/بسی لب به دندان گزیدم ز تو-
پرستنده ی زال به ندیمه ی رودابه، در وصف زال زر:
ندیدیم زیبنده تر زین سوار/به تیر و کمان بر چنین کامگار-
پری روی دندان به لب برنهاد/مکن گفت ازین گونه از شاه یاد-
شه نیمروزست فرزند سام/که دستانش خوانند شاهان به نام-
سهراب در مصاف با گردآفرید:
چو سهراب شیراوژن او را بدید/بخندید و لب را به دندان گزید-
چنین گفت کامد دگر باره گور/به دام خداوند شمشیر و زور-
کیکاووس به گیو و طوس پس دیدن کنیزک تورانی(مادر سیاوش):
چو کاووس روی کنیزک بدید/بخندید و لب را به دندان گزید-
بهر دو سپهبد چنین گفت شاه/که کوتاه شد بر شما رنج راه-
گوزنست اگر آهوی دلبرست/شکاری چنین از در مهترست-
سیاوش در شگفتی و غم یاد کردن از ایران نزد پیران ویسه:
ز ایران دلش یاد کرد و بسوخت/به کردار آتش رخش برفروخت-
ز پیران بپیچید و پوشید روی/سپهبد بدید آن غم و درد اوی-
بدانست کاو را چه آمد بیاد/غمی گشت و دندان به لب بر نهاد-
کیکاووس در شگفت از روی برگاشتن رستم:
که رستم همی ز آشتی سربگاشت/ز درد سیاوش بدل کینه داشت-
همی لب بدندان بخوایید شاه/همی کرد خیره بدیشان نگاه-
اسفندیار در شگفت از دیدن خواهرانش در بند ارجاسب تورانی:
ز کار جهان ماند اندر شگفت/دژم گشت و لب را به دندان گرفت-
بهرام گور در دیدن بازرگان:
چو بازارگان روی بهرام دید/شهنشاه لب را به دندان گزید-
کسرا انوشیروان در دیدن بوذرجمهر:
چوبیدارشد شاه و او را بدید/کزان سان همی لب بدندان گزید-
موبد در دیدن هرمز:
چوموبد ز شاه این سخنها شنید/بپژمرد و لب را بدندان گزید-
بهادر امیرعضدی