برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی

شتاب و فشار زندگی، تمرکز، حال، و دل و دماغ را از مردم گرفته تا بنشینند و دیوان شمس، حافظ، سعدی یا شاهنامه را بخوانند.این گزیده نگارش های مختصر و کم حجم، شاید روزنه ای باشد برای آشنایی و آشتی شهروندان ایران شهر عزیز، با مفاخر گذشته ی تاریخ میهن مان.

(191) - مترادف ِ اصطلاح ِ "سَرَم بِره، قولم نمی رِه" (سرم برود، قولم نمی رود.) در شاهنامه ی فردوسی.

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی.
***
 (191) -  مترادف ِ اصطلاح ِ  "سَرَم بِره، قولم نمی رِه" (سرم برود، قولم نمی رود.) در شاهنامه ی فردوسی.
***
ردّ ِ پای ریشه ی اصطلاحاتِ عامیانه در شاهنامه
***
"سرم بِره، قولم نمی رِه"
***
رستم در قبال همکاری اولاد در رسیدن به جایگاه دیو سپید در مازندران، قول و وعده ی والیگری مازندران را  به اولاد می دهد:
بدو گفت رستم که مازندران/سپارم ترا از کران تا کران-
ترا زین سپس بی نیازی دهم/به مازندران سرفرازی دهم-


رستم در عملی کردن قولش به اولاد، او را به شکیبایی دعوت میکند.

حال وفای به عهد زود ست. شکیبا باش. آسیاب به نوبت:

یکی کار پیشست و رنج دراز/که هم با نشیب است و هم با فراز-
همی شاه مازندران را ز گاه/بباید ربودن فگندن به چاه-
سر دیو جادو هزاران هزار/بیفگند باید به خنجر به زار-


پس از به فرجام رسیدن کار دیو سپید، ترا در می یابم.
سرم برود، قولم نمی رود.
ازان پس اگر خاک را بسپرم/وگرنه ز پیمان تو نگذرم-


بهادر امیرعضدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد