و.ک(344،1)
برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی
***
فلسفه ی وجودی و جهانبینی فردوسی - بخش (1) - جهان بینی خردگرایانه
***
دستیابی به روح و رسالت مردمی شاهنامه مستلزم درک و دریافت فلسفه ی وجودی و جهانبینی فردوسی ست.
***
در جهان بینی فردوسی، این موارد:
1 - جهان بینی خردگرایانه،
2 - انسانمداری،
3 - فلسفه ی مرگ و زندگی
4 - داد، حجم بزرگی از شاهنامه را فرا گرفته و با حساسیتی مسئولانه در سرتاسر شاهنامه با دقت تمام دنبال می شود.
و ازین میان، خط زمینه ی فردوسی در تمام عقاید و افکار و آرزوهایش، « داد » ست.
داد و داد گستری، استوارترین رکنِ بینش سیاسی- فلسفی فردوسی ست.
***
1 - جهان بینی خردگرایانه (راسیونالیستی) فردوسی:
شاهنامه با این بیت آغاز می شود: بنام خـــــداوند جـان و خرد / کزین برتر اندیشه بر نگذرد.
***
خرد بهتر ازهر چه ایزد بداد / سـتایش خرد را به از راه داد -
خرد رهنمــای و خرد دلگشـــای / خرد دست گـیرد به هر دو سرای -
ازو شـــادمانی و زویت غمیـست / وزویت فـزونی و زویت کمیسـت -
*
از اوئی به هر دو سرای ارجمند / گســـسته خـرد پای دارد به بنــد -
*
نخست آفرینش خرد را شناس/ نگهبان جان است و آن را سپاس -
*
کنون ای خردمند وصف خرد/بدین جایگه گفتن اندرخورد-
*
خرد تیره و مرد روشن روان/نباشد همی شادمان یک زمان-
*
کنون تا چه داری بیار از خرد/که گوش نیوشنده زو برخورد-
*
چه گفت آن خردمند مرد خرد/که دانا ز گفتار از برخورد-
*
کسی کو خرد را ندارد ز پیش/دلش گردد از کردهٔ خویش ریش-
*
خرد را و جان را که یارد ستود/و گر من ستایم که یارد شنود-
*
هشیوار دیوانه خواند ورا/همان خویش بیگانه داند ورا-
*
خرد چشم جانست چون بنگری/تو بیچشم شادان جهان نسپری-
*
به گفتار دانندگان راه جوی/به گیتی بپوی و به هر کس بگوی-
*
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان/کزین سه رسد نیک و بد بیگمان-
*
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود/ازین پس بگو کافرینش چه بود-
*
چو دیدار یابی به شاخ سخن/بدانی که دانش نیاید به بن-
*
تویی کردهٔ کردگار جهان/ببینی همی آشکار و نهان-
*
ز هر دانشی چون سخن بشنوی/از آموختن یک زمان نغنوی-
بهادر امیرعضدی